تموم شهر رنگیمون پر خاکستر و دوده
صدای ساز کولی ها پر نتهای آلوده
سکوت و وحشت از سنگی که شبونه تراشیدی
شباهنگ غم انگیزی که رها از دل عوده
غرور سرکش و مست و پر کاه و خس و یونجه
سخنگویان بی مغز و روایت های بیهوده
کجایی کودک دانا تو شاه لخت و رسوا کن
واسه خندیدنم دیره واسه اشکای تو زوده
هزاران مایل با سرعت بدون پیش رو دیدن
شده راننده چشمی که توی آیینه ها بوده
دلم تنگه واسه اسمی که تو با اون صدام کردی
جواب خوبی و پاکی یه درود و یه بدروده
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.