در حجته الوداع رسیدش به پیش رو جبریل خوش لقا محمد چنین بگو
بر زائران همره خود جمله مرد وزن اتمام حجتی است تو بنمای گفتگو
زیرا که این سفر سفر آ خر تو هست رازی نهفته است به باریکی چه مو
آ نجا بود رسالت تو می شود تمام ختم نبوت است جهان جمله روبرو
دیگر پیامبری نبود بهر مردمان جز حضرت علی که نباشد بغیر او
اندر غدیر چونکه رسیدی بگو بخلق امر خدایتان بود آن خالق بحق
دروادی غدیر رسیدند حاجیان پیغمبر خدا چنین برساندی به مردمان
گفتا به همرهان خود آنجا زمردوزن کی مردو زن شنوید از من اینسخن
امر خدا بود که شمارا دراین دیار دستور داده ام که به زیر آورید بار
زیرا در این دیار بود رازها نهان تاکه شما چگونه اجابت کنیدشان
آنگاه گفت تا که جهاز جمالها نزدش بیاورند بگوید زرازها
رازی که هست بین رسول وخدایشان باید رسانداو به تمامی حاجیان
بگذاشت پای خویش بروی جهاز او لب بازکرد وصف شه دین بگفتگو
کی حاجیان همه دانید مرد وزن باشد علی امام شماها زبعد من
هرکس که واقف است بحق علی وآ ل راضی زاوست ذات خداوندذالجلال
کردی دعا بوصف علی آ ن امام ما یعنی محمد آنکه بود شافع جزا
بعد از دعا به پیش علی جمله حاجیان بیعت نمودن آن همه مردان وهم زنان
اول کسی که بخ بخ او ورد خاص وعام باشد وفا نکرد نبودش وفا مرام
باز آمدند مرد وزن از آنمکان همه رفتی رسول حق بسوی بیت فاطمه
خوابید مدتی که بگیرد دمی قرار پیک خدا رسید بگفتش که شوسوار
اینک رسیده وقت ببری دل از جهان سازی مکان به جنت فردوس در جنان
این را شنید رحمت للعالمین ازاو من باب امتش بنشستی به گفتگو
برگو بمن که خدای غفور ما بخشد گناه امت ما از ره وفا
جبریل مژ ده داد ببخشد گناهشان هر کس که واقف است بحق شه جهان
تسلیم امر حق شدو جانش گرفته شد روح رسول همره راه فرشته شد
چون چشم بست احمد مرسل از این دیار کردند باعلی زجفا هر سه کاروزار
خانه نشین بشد ولی امر کردگار سید بس است اشک به مظلومیش ببار
دنباله این شعر تقدیم حضورتان خواهد شد
حاج سید ابراهیم حسین نژ اد دوازده بهمن هشتاد و نه سالروز ورود امام امت به میهن اسلامی خود
اما دنباله شعر قبلی اجازه ورود گرفتن جناب عزراییل از حضرت فاطمه سلام الله علیها
خانه ای دارم سراغ آ ن خانه است سر جلی
خانه شاه ولایت ثانی هارون علی
آنکه عزراییل در زد تا شود وارد به آن
هست منزلگاه زهرا همسر شاه جهان
شیر میدان شجاعت صاحب تیغ دوسر
لافتی الا علی میباشد آن مرذ هنر
تاکنون عالم ندیده این چنین عز ووقار
جبرییل ارد برایش تیغ بران ذالفقار
یاچنین خانه که عزراییل مامور خدا
با اجازه واردش گردد به امر کردگار
آری این خانه بعالم خانه زهرا بود
خانه شاه ولایت شاه اوادنا بود
این شنیدی که سلیمان نبی دروقت مرگ
مهلت جان دادن خوابیدنش آنجابود
نه چنین لطفی نبوده درجهان از بهر کس
جز برای باب زهرا لحظه آخر نفس آ مد و در زد که تا وارد به پیغمبر شود
روح پیغمبر دهد پرواز از کنج قفس
حضرت زهرا بیامد پشت در گفتا شما
گفت باشم من یکی از دوست داران خدا
کار دارم با نبی رحمت للعالمین
درب بگشا تاببینم حضرت ازراه وفا
گفت زهرا حال پیغمبر مساعد نیست رو
تاشود حالش مساعد آن زمان نزدش بیا
احترام حضرتش بنمود صبر آن پیک حق
باز در کوبید آن حضرت نمودی التجاء
درب بگشا کار واجب دارم ای دخت رسول
حضرت زهرا بدیدی باز آن مرد کذا
گفت ای جان برادر گفتمت اول چنین
حال پیغمبر مساعد نیست برگشتی چرا
بار سوم کوبه را کوبید با شدت چنان
چشم خود بگشود احمد گفت بابا گوبیا
گفت بازهرا عزیزم هست عزراییل این
میشود ایشان بدون اذن اندر هرسرا
اونمی باشد بکوبد در جهان درب کسی
قبض روح کردی سلیمان حضرتش برروی پا
درب بگشود بیامد پیش پیغمبر نشست
گفتگو کردنداز هرجا وازهر کس دوتا
احمدش گفتا برادر جبرییل اند کجاست
لحظه جان دادن من حضرتش از ماجداست
جبرییل آمد به پهلوی پیامبر آن زمان
گفت یا احمد شود جانم به قربان شما
رفته ام زینت نمودم جنت الموا چنان
آتش دوزخ شده خاموش ای جان جهان
منتظر برمقدمت باشند جمع حوریان
بهر استقبال روح تو تمامی در جنان
گفت بااو کی بادر امتم واامتم
مژده ای ده بر من اینک تاسپارم خوب جان
جبرییلش گفت جانا مژده ای بهتر ازاین
انبیاء واولیائند منتظر درآن مکان
گفت بااو مژده ای برمن بده بهتر ازاین
که منم شافع به محشر برتمام امتان
بار دیگر جبرییلش گفت کی جان جهان
آنقدر بخشد خدایت تاشوی رازی از آن
وقت رفتن آمده باید روی از این جهان
رحمت للعالمین اینک شهادت رابخوان
روح پاکش ازتن خاکی چنین کردی عروج
مثل اینکه بوی سیبی بو کنی وقت خروج
تسلیت باداشمارا جملگی از شاعران
ای خوشا آنکس که باشد پیرو این خاندان
خدایا همه مارا با این خاندان محشور بفرما آمین
سید ابراهیم حسین نژ اد قیرو کارزین فارس
دوازده بهمن هشتاد و نه