خندههایم طعمِ زهر و گریههایم بیصداست
روزگارم نسخهای از قصههای مبتلاست
عشق آمد، گفت: «جانا، تا ابد یارت منم!»
رفت و دیدم این «ابد» اندازهی یک «تا» کجاست
هرچه کردم نقشه، شد نقشِ بر آبِ زندگی
سعیِ من در چرخِ گردون، چرخشِ بیمحتواست
جیبِ خالی، پُز عالی، رسمِ این دوران شده
آبرویی هم اگر مانده، گروگانِ قِضاست
دوستیها؟ بویِ نان و نرخِ روز و منفعت
هر سلامی پشتِ خود صد خنجرِ آماده خواست!
آرزوها داشتم قدِ بلندِ آسمان
آینه گفتا: «چه پیری!» گفتمش: «ای بیخبر!
این شکستِ رنگ و رو، محصولِ عشق و ماجراست!»
میدوم دنبالِ «هیچ»، انگار «چیزی» یافتم
آخرِ خط میرسم، میبینم اولِ ماجراست!
دل، فشارش روی صد؛ قندم لبِ مرزِ خطر
دکترم گوید: «غمت کم کن!» غمم بیانتهاست!
گوشهای امید مانده، مثلِ یک دندانِ لق
میکَنم آن را که دردش کمتر از امیدهاست!
هرچه خواندم، هرچه دیدم، حاصلم جز «هیچ» نیست
فلسفه، عرفان، همه کشک است، دنیا بیوفاست!
ظاهرم شاد است و خندان، باطنم ویرانهتر
این نمایشنامه هم دیگر برایم نخنماست
میزنم سازی، که شاید غم فراموشم شود
نغمه هم نالد ز دستم، این چه اوضاع و قضاست؟
خستهام زین «بودن» و «جنگیدن»ِ بیفایده
زندگی شاید همین شوخیِ تلخِ بیحیاست!
چهاردهم خرداد ماه سالروز رحلت امام شهدا
اسوه صبر و شجاعت تقوی
حضرت امام خمینی(ره)
بر رهروان و عاشقانش تسلیت باد