يکشنبه ۱۸ خرداد
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
---
✧・゚: *✧・゚:*ـــــــــــــــــــــــــ*:・゚✧*:・゚✧
ای گل ناز
✧・゚: *✧・゚:*ـــــــــــــــــــــــــ*:・゚✧*:・゚✧
ای گل ناز که در ناز نداری همتا
دل نشینی و به دل باز نداری همتا
راز دل هستی و در راز نداری همتا
شه بر عشق به پرواز نداری همتا
تو نگینی و به اِبراز نداری همتا
ای درخشنده به اِحراز نداری همت
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
گذری بر دل دیوانه نمیخواهی کرد
مست خود راهی میخانه نمیخواهی کرد
---
دیروقتی است که دل رفته؟ میدانی تو
عقل در کنج دلم خفته؟ میدانی تو
خود کم باخته، خود باخته؟ میدانی تو
حال یک رفته و یک تشنه؟ میدانی تو
منتظر لحظه و هر هفته؟ میدانی تو
دل من از تو خدا ساخته؟ میدانی تو
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
همهام محو تماشاست، به دل بنشستی
و تمامم پر غوغاست، به دل بنشستی
---
تا تو را دید دلم رفت به یغما، همهام
گوش چشمی و اشاره، به ایماء، همهام
تو تمامم شدی و محو تماشا، همهام
گویی ا رفت به یک جابه اغماء، همهام
تو شدی صاحب ما و همه یک جا، همهام
همهام گشتی و کارم شده حاشا، همهام
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
محو محوت شدهام، آنِ جهان کاری کن
گوش چشمی بنما، جانِ جهان کاری کن
---
روزگاری دل ما بود جدا از غم عشق
سرخوش و در خود و تنها و رها از غم عشق
غم این عشق چه زیبا، خوشا از غم عشق
گرچه سخت است ولی مهر وفا از غم عشق
غم این عشق قشنگ است جدا از غم عشق
از غم عشق رسیدم به صفا از غم عشق
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
میشود نیمنگاهی به من اندازی تو
سایهسر هستی و بر جان و دلم نازی تو
---
مدتی هست دلم گیج و هوا خواه شده است
گیج و تسلیم و فقط یکسره رسوا شده است
گرچه دنیا به دلم نیست، دل آگاه شده است
که دلم محو تو، دنیای فریبا شده است
نه فقط دل، همهجانم به تقاضا شده است
به تقاضا شده و محو تماشا شده است
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
نکند میل دلم جای دگر دل بستی
از می چشم خمارِ دگرانی مستی
---
حال دل حال خوشی، چون که تو را یافته
مهر تو خانهای از عشق به دل ساخته
خوش خوشان دلکم، دل به تو پرداخته
تار و پودم ز تو جان تافته و بافته
خالق عشق خودش عشق به ما داشته
که چنین بذر عشق در دل ما کاشته
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
ازلین عشق به دل تا به ابد میمانی
گرچه ما را به تشر از بر خود میرانی
---
تا که بوده است جهان، کار جهان این بوده
عشوه و ناز و کرشمه، هیجان این بوده
نازها پشت سر ناز به جان این بوده
نه امانی به زمان و به مکان این بوده
تا که بوده به جهان، جانِ جهان این بوده
منتظر چشم به راه و نگران این بوده
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
وه چه فرهاد که بازیچه دیرین بوده
خسرو از بخت خوشش همدم شیرین بوده
---
همنشین تو اگر غیر شده، با کی هست؟
هست باکی و دلم از عملت شاکی هست
خسروات گرچه پرآواز و افلاکی هست
پسرش عکس پدر، مردک سفاکی هست
و اگر کوه کنی، البسهاش خاکی هست
نه فقط کوه، به دل نقش تو حکاکی هست
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
تو دلم بردی، رفتی به سلامت اما
همه کردند مرا طعن و ملامت اما
---
شک ندارم که ره عشق قشنگ و زیباست
پیرو عشق حقیقی ز دل و جان بیناست
هر که عاشق دل آگاه و هم خوشسیماست
دل مجنون شدهاش وصل به مهر لیلاست
شعر زیبای جهان در دل شاعر غوغاست
فیض شاعر شدن از چشم تو جان ناپیداست
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
رسم دلبردن و رفتن همه دم بوده و هست
تا جهان بوده، به دل غصه و غم بوده و هست
---
شور دل، شورش دل، شهد شکرریز نرو
نرو، دلبسته شدم، چشمهی سرریز نرو
کعبه و مقصد دل خاک گوهرخیز نرو
از همه دل شدهام زهد و پرهیز نرو
تو ثریایی و رازی، در تحریز نرو
از دل شاعر عاشق تبریز نرو
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
رفتی و سر به هوا گشتم و حیران، هیهات
از خود آواره و بیگانه و ویران، هیهات
---
تو به جان هستی و تا هست جهان خواهی بود
جانی و در دل و جانِ جان جهان خواهی بود
مستی روز ازل، راز نهان خواهی بود
تو همان گوهر نایاب و گران خواهی بود
تو همان امن دل و مقصد جان خواهی بود
بهجت جان به زمان و به مکان خواهی بود
ـــــــــ✦ـــــــــ❀ـــــــــ✦ـــــــــ
نرو اینگونه که جان میرود از جان و تنم
درد از هر طرفش درد، دوا میشود، دم نزنم
---
✧・゚: *✧・゚:*ـــــــــــــــــــــــــ*:・゚✧*:・゚✧
#حسین_گودرزی «تشنه»
---
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه ای زیبا و پر احساس بود