يکشنبه ۲ دی
کودکانه شعری از ناصر یادگارفرد
از دفتر کودکی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۱۴ شماره ثبت ۱۳۷۴۹
بازدید : ۶۷۵ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب ناصر یادگارفرد
|
باز می خوانم ترانه
باز می گیرم بهانه
لحظه های عاشقانه
رازهای جاودانه
شعرهای عارفانه
برف می بارد
به روی شاخه ها شاعرانه
گوشه ای در دل نشسته
رنج شب های زمانه
من کنون ابری شدم
می بارم از چشمم دوباره
من کنون راهی شدم
با این بهانه
روزهایی که می مانند دوباره
اشک هایی که می ریزند شبانه
من در این سرمای سرد
می شوم راهی به زیر برف ها، نابخردانه
شاخه های این درختان
سر بزیرند از
تن سنگین این برف ، صادقانه
کودکان خیس و ترند
می دوند با شور و شوقی کودکانه
در به در دنبال خانه
مادران در پشت در
در انتظار شیطنت های کودکانه
یاد می آرند خاطرات جاودانه
برف سنگین بهانه
می زند بر شانه هایم
نای رفتن در وجودم
نیست باقی، این زمانه
در تردد مانده ام
راهم کجاست در این شبانه
در مسیر جاده ای تاریک و تنها
ماند ه ام من خالصانه
برق امید از نگاه آسمان
آید دوباره
شرمگینم از این خواب زمانه
هیچ جایی نبود تا بیاسایم شبانه
اشک هایم ولی جاری ز بیداد زمانه
سردی شب می کند بیداد
تن من می شود لرزان
ز این سرمای سخت، ترسان
کجا اینک بیاسایم
شرمگینم از این خواب شبانه
در تنش با این بیداد زمانه
بغض می فشارد گلوی بهانه
سخت تر می شود ناگه
رفتن پا ها در کوی بهانه
کجا اینک بیاسایم
تن من می شود رنجور
فکرم می شود ناجور
هیچ جایی نبود تا بیاسایم شبانه
اشک هایم ولی جاری ز بیداد زمانه
بشنو از من، نازنینم
پیش چشم مرد فردا
خواه زشت، خواه زیبا
زندگانی هست با ما، هست با ما، هست با ما
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.