چهارشنبه ۵ دی
|
دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)
|
گله دارم از تو و عشق تو و جفای تو
بسکه رنجیده دلم شکسته در هوای تو
مرغکی شکسته بالم تو مرا سنگ زدی
آفرین بر تو وبرعشق تو و وفای تو
سوختم در عشق تو خاکسترم بر باد رفت
در سکوتی تلخ مردم از گلو فریاد رفت
روزگاری یار من بودی فلانی شرم کن!
آنهمه عشق و محبت بی وفا از یاد رفت؟!
...................................................................
قرار بود عاشقت باشم.قرار بود عاشقم باشی
به دریا دل زدم با تو قرار بود قایقم باشی
قرار بود آسمون باشیم چرا حالا زمینگیریم
چرا دست همو حتی در این روزا نمیگیریم
قرار بود پیش هم باشیم چرا حالا ز هم دوریم
ببینیم عشقو هر لحظه ولی حالا چرا کوریم
قرار بود جنگلی باشیم ولی حالا فقط برگیم
اسیر دست طوفانیم.ببین بازیچه مرگیم
قرار بود زندگی باشیم.برای هم نفس باشیم
نمیدانم چرا باید اسیر این قفس باشیم
قرار بود تا ته دنیا برای هم خدا باشیم
جدایی سخته بی انصاف!چرا باید جدا باشیم؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.