سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 6 ارديبهشت 1404
    28 شوال 1446
      Saturday 26 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

        شنبه ۶ ارديبهشت

        ملکه اَرواح

        شعری از

        محمد مهدی برجعلی

        از دفتر عشق نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۶۹۰۳
          بازدید : ۴۵   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد مهدی برجعلی
        آخرین اشعار ناب محمد مهدی برجعلی

        دقایقی وقت بود تا که شب از نیمه عبور کند 23:57 . . .
        و وِی پا در منزلی گزاردم که بوی عشق در آنجا شعله کشیده.
        درب گشوده شده توسط ملکه ارواح را هل داده و بی‌صبرانه پا در مسیر رسیدن به ورودی خانه ی او که در طبقه ی اول از آپارتمان است نهادم.
        رسیدم و اینَک وقت وصال بود که مهیا بود و فراهم آمد.
        چهره‌اش و اندامش یا خلاصه‌تر بگویم از ناخن رنگی پاهایش تا به گیسووانِ مرتب و کوتاه شده‌اش سجده‌گاه من شده بود.
        پس از نوشیدنِ آب آلبالوی بسیار معطر و خوشمزه‌ای که به دستان او درست شده بود سخن را آغاز نموده و با او از احوالات خویش سخن چیدم.
        در میان سخن گفتن با او و حال و احوالات خاصی که در من قالب بود گردنبند نقره‌ای با سنگ ظریفی از دیار نیشابور را بر گردن او انداختم. 
         
        به راستی که همچون ملکه‌ی اَرواح با گردنبندی فیروزه‌ای میتوان او را سجده کرد.
        نمیتوان حس و حال مصاحبت با او را با کنار هم چیدن چند کلمه و جمله بیان نمود.
        اما آن شب بر من چه گذشت؟ چنان مرغی که در طعمه‌ی گربه ای باشم هراسِ از دست دادنش در مغزم رژه می‌رفت. 
         
        سرانجام بحث و گفتگوهایمان به چندین بوسه‌ی عاشقانه و پایانی باز به مانند فیلم های اصغر فرهادی انجامید.
        و اینجا بود که غفلت ورزیدم و بیتی از اشعار بسیار زیبایی که تاکنون خوانده ام را برایش نخواندم.
        اما در اینجا میگویم تا شاید بخواند :
        برای من که عاشقم عشق همیشگی تویی
        اونکه کنارش دلخوشم فقط تویی تویی تویی 
         
        ملکه‌ی ارواح را در آغوش گرفتم و همدیگر را به چند شات عکس زیبا مهمان کردیم. 
         
        سرانجام و نتیجه را بیم ندارم
        اما او تجربه ای زیبا ، جذاب و کاریزماتیک در اواخر ۱۹ و اوایل ۲۰ سالگی من بود ، هست و انشالله خواهد بود.
         
        با عشق تقدیم به MR
        بهار 1404 
         
        به قلم
        مِهدی برجعلی
         
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۲ هفته پیش
        نمی دونم چرا وسط های نوشته که رسیدم خنده ام گرفت... خندانک
        اصغر فرهادی و پایان باز و شعری که واسه اون نخوندم و ...

        خلاصه که اونقد نوشته تون خلوص داشت دلم نیومد اشکال بگیرم و بگم قلم رو یا عهد عتیقی بچرخونید کلن یا امروزی... خندانک
        و اگر دوست دارید هر دو مدل رو توی نوشته تون داشته باشید، جذاب ترش کنید با جمله بندیهای درست...
        اصلن اشکال نگرفتم خندانک

        درود بر شما خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1