از هفت شهر عشق گذشته
اینک به ظلمت رسیده ، زانو میزند
یارای برخواستنش نیست.،
« معشوق من !معشوق من !
«اینجا منتهای آرزوی من صوفی ست. ..
« نشانی از خود به من بده!
« تا دل و جان فدایت کنم بی همتای ازلی،
--برو تا فرصتی مانده خودت را گم کن و بازا بدین منزل
ببر نام و نشان از یاد و می در خم کن و مست آ بدین منزل--
--زمانی بس ملال آور نشستم بر کمینگاهم
هزاران چون تو سالک را براندم از در شاهم--
--به غیر از او نیاوردم فرو سر را، که گرداند نگهبانم
بمیر اینک که غیر از تو خدایی را نمیبینم ، نمیدانم--
--تو صوفی را خدا دیدم و سری را بیانکردم
و آن معشوق یکتا را به مرگ تو عیان کردی--
صوفی به منزلگاه آخر یعنی ظلمت بی انتها رسیده بود !
یعنی به مأوای ابلیس !!؟
دل در دلش وجان در بدنش نمانده بود و گویی با آخرین آه چنین سرود:
« هر دو اندر دام معشوقی فتادیم از ازل تا به ابد
« من شدم اشرف ولی از درگه اش گشتی تو رد
« خون دلها خوردم از دوری ز معشوق ای لعین
« هان چه میخواهی ز جانم اندر این ظلمت ز کین
« من فنا خواهم شد اینک تا ببیبنم روی دوست
«نور معشوغم فنایم را طلب دارد ،نه ظلمت خوی اوست
ابلیس سکوت پیشه کرد تا معشوق با صوفی سخن بگوید:
( برخیز و سماعی کن که اندر بر ما هستی
( از خویش ببر دل را چون دلبر ما هستی
( برخیز و تماشا کن ظلمت همه از عشق است
( دلگیر مشو ز ابلیس که او خود محک عشق است
صوفی به پا خواست ،جامی از سبوی بی خویشی بر گرفت و در آینه ی ظلمت خود را نگریست و چنین خواند:
« این من نی ام ، این من نی ام ، خود آتشی در ظلمتم، میرم که تو میدانیم
« ابلیس کو تا سوزدم ، در ظلمتی افروزدم، آیینه دار شعله ات ، همنام خود میدانیم
«پایان راه صوفییان رنگ سیه باشد بدان ،معشوق را در بر بکش ، ابلیس را محرم بدان.
«بر دارها منصور بین ،بستامی اندر نور بین ،معراج احمد را ببین ، بر حمد خود میخوانیم.
«الحمد و لله بایزید آمد ز معراجی دگر،ظلمت ز نور شمس الدین رفت از میان ،این من نی ام
«من دیگر از من بی خبر ،افتاده چون تاجم ز سر، رو مینهم سوی ملک،چون سوی خود میخوانیم
صوفی در فناء فی لله غرق شد و به معشوق رسید .،
صفورا ک s k
درود بر عزیزان دل
این نصر و نظم رو با توجه به مطالعاتی که در علم عرفان ، ادیان، طریق صوفی گری و مطالعه زندگی نامه عرفای بزرگ داشتم تقریبا به صورت جوششی نوشتم
از شما عزیزان تقاضامندم حتما حتما نقد کنید
و نظرات گرانبهاتونو بامن به اشتراک بزارید . سپاسگزارم
قلمتان همیشه توانا
درود برشما