سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 4 بهمن 1403
    24 رجب 1446
      Thursday 23 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        پنجشنبه ۴ بهمن

        دیدار شبانگاه

        شعری از

        صفورا کمربسته ،

        از دفتر ابیات ناب نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۳۶۴
          بازدید : ۲۰   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چنان خوشنودم امشب که از سحرگه سخت بیزارم
        چنان مست از وجودت گشته ام گویی که بیمارم
         
        صدایت همچو نجوایی رسید آخر به گوش جان
        حضورت همچو ابری بر سرم آمد فرود ای جان
         
        همی بوییدمت ، پر شد مشام از عطر گیسویت
        تو آنسوتر نشستی من خرامان آمدم سویت
         
        کمی با من مدارا کن که غم دارد دل و جانم
        سحر کن با من امشب را و زین مستی مرنجانم
         
        به چنگ و دف مرا بسپار و از نی ناله ام بشنو
        به رقصم آر و اسرار از دل دیوانه ام بشنو
         
        شناسد کشتی قلبم تو را ای ناخدای عشق
        نمیترسم ز طوفان ها ، تویی امشب خدای عشق
         
        وجود پر ز احساست چو با دل میکند بازی 
        چه خوش باشد که در چشمم نگاهی هم بیاندازی
         
        اذان گوید موذن جام دیگر پر کن از بهرم
        نمازم را بخوان ای ناخدا من غرق در بحرم
         
        گشودم دیدگانم را و جای خالیت دیدم
        وداعت را که نشنیدم،نشان از تو نمیدیدم
         
        شبی دیگر به دیدارم بیا مستم کن از جامت
        مگو با من برو جانا که خوش باشد سرانجامت
         
        دو پایم گشته پر تاول ز شوقت بس که رقصیدم
        تو بودی ناخدای من که از طوفان نترسیدم
         
        دف و چنگ از تو میگویند و نی مینالد از دوری
        تو چون آواز یک رودی درون تار و سنتوری
         
        من اما بی تو تب دارم دمادم خوب میدانی
        به هر امری چو آگاهی مگو اینرا نمیدانی
         
        صدایت همچو نجوایی ز راه دور می آید
        دو چشمم تکه ابری را درون آسمان پاید
         
        بیا جانا به دیدارم مخواهم بیش از این رنجور
        شدم شیداترین شیدا ببین اینک مرا محجور
         
        به رقص آور مرا با نغمه های چنگ و مستم کن
        درونم ذره ای هستی نمانده باز هستم کن
         
        این ابیات گلچینی از یک قصیده ی بسیار بلند است
        که تقدیم نگاهتان میکنم s.k
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        یاسر کریمی
        ۴ ساعت پیش
        درودها بانو زیباست احسنت خندانک
        فقط من بیت دوم قافیه رو پیدا نکردم
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۳ ساعت پیش
        دلچسب و زیبابود
        قلمتان نویسا
        در پناه حق
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        ۲ ساعت پیش
        درود بر شما بانوی گرانقدر..
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید..
        احسنت..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        ۱ ساعت پیش
        درودتان نازنین بانو
        زیبا بود رد قلمت خندانک
        بمانی به مهر وعشق خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2