پنجشنبه ۱۷ آبان
گم گشته شعری از عزیز حسینی
از دفتر عزیزحسینی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۳۶۰۰
بازدید : ۹ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب عزیز حسینی
|
آیینه ام شکسته است
گم گشته ای راهم
سر به بیابان برده ام
چه بر سرمن آمده است ...؟!
در این آستانه ی فصل سرد
از خود گریخته ام
در پی تو می گردم
بهارم غمگین است .
چون ققنوس در آتش سوزانم .
در پی تو آمده ام
میدانم که مرگ پایان نیست.
از پنجره ی خزان می نگرم
گویا دلم را باد برده است
آشیانه ام خراب است
تو دیگر اندوهگینم مکن
آنکه دلباخته منم .
کلمات لخت بر چادر سبز عشق عریان است
غروب چو دلگیر است
تو دیگر به بغض زنجیرم نکن.
در کوچه باد می آید
پنجره ها را باز کن
آنکه جستجو میکند منم
بگذار تا که بجویم
ز چشمانت راهی .
مرا به اسم صدا کن
تا که شب هایم ترک بخورد
مرا به اسم صدا کن
بعد از تو
مرا از یاد برده اند
چون کوچه های کهنه .
اینکه چه میگذرد در سرم را نپرس
نیست و نمیدانم
مرا به اسم صدا کن
تا از تو سخن بگویم .
عزیزحسینی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در پناه حق
هزاران درود برشما