چهارشنبه ۷ آذر
|
آخرین اشعار ناب مهدی ملکی الف
|
دو غزل و یک رباعی از مهدی ملکی الف
قصهی آشفته
رفتهای تا دل من خسته و بی تاب شود
بی تو دریای دلم شاهد گرداب شود
بی گمان بار دگر منتظرم میخواهی
سهم من باز چرا دیدهی بی خواب شود
قصد داری که به پایان نرسد گریهی من
یا که خندیدنِ من بعد تو نایاب شود
سرد و خاموش نکن خانهی احساس مرا
از چه رو شمعِ فروزانِ دلم آب شود
تا به کی اینهمه دیوانه و غمگین باشم؟
باش تا قصهی آشفتهی من ناب شود
خنجرهای پنهانی
آخرش دنیای این دل را به ویرانی سپرد
جای ساحل هی به دریاهای طوفانی سپرد
آنکه حتی بغض را در چهرهام طاقت نداشت
چشمهایم را به صدها ابرِ بارانی سپرد
دستِ سردم را نمیگیرد کسی در کوچهها
رفتنش من را به شهری از پریشانی سپرد
درد را از من جدا میکرد با احساس ناب
گرچه جانم را به خنجرهای پنهانی سپرد
آنکه حسی تازه در شعرم شکوفا کرده بود
آخرش دنیای این دل را به ویرانی سپرد
حسِ سرودن
با عشق تو آرام گرفتم بانو
از عطر تنت کام گرفتم بانو
از بس که به من حسِ سرودن دادی
شاعر شدم و نام گرفتم بانو
شاعر: مهدی ملکی الف
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیبا
مثل همیشه
موفق باشید