سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        من دلم دریا بود...

        شعری از

        رامین خزایی

        از دفتر رباعیات نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۸:۵۰ شماره ثبت ۱۳۲۳۵۵
          بازدید : ۸۵   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آن شب که دلم دلش دلی تنها شد
        خامی بنمود و در دلش غوغا شد
        سوگند به نیمه شب دلم دریا بود
        تا اینکه شبی ز حال ما جویا شد

         
         

         

        با احترام
        تقدیم به نگاه پرمهرتان
        کهنه سرباز ایرانی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۳:۴۱
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیبا ودلنشین
        واج آرایی قشنگی داشت
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۵۴
        درودتان
        خندانک
        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۵۹
        درودها بر رامین عزیز
        رباعی زیبایی سرودی خندانک
        فقط چرا اینقدر سخت

        رفتی و دلم در غم تو تنها شد
        خامی بنمودی و دلت غوغا شد
        سوگند به نیمه شب دلم طوفانی است
        تا اینکه شبی ز حال من جویا شد
        با کمال احترام

        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۷
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        یاسر قادری
        چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۰۴
        درود بر شما کهنه سرباز خندانک خندانک خندانک
        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۶
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۲۲:۵۷
        درود. قشنگ بود👌
        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۶
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۵۳
        درود مجدد خدمت آقای خزایی
        خواستم بگویم اگر امکانش بود در نظرسنجی ای که در قسمت وبلاگ ها و مطالب سایت گذاشتیم شرکت کنید🙏🙏
        رامین خزایی
        رامین خزایی
        چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۶
        درود بر شما ♥
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1