سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شعله ی عرش

        شعری از

        اله یار خادمیان(صادق)

        از دفتر یاس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۳۱ شماره ثبت ۱۳۱۸۱۳
          بازدید : ۴۸   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)

         
        گوش زمان می شنود در همه جا صدای تو
        شعله به عرش می زند زمزمه ی عزای ]
        چشم عروس آسمان زینب غم سرای تو 
        صدر تمام ماجرا محشر ما جرای تو 
        سرو وجود خم شود سجده کند به پای تو 
        سنگ شکست و ناله زد از تب تشنه های تو 
         
        عشقِ و عزیز هرزمان ، از تو شروعِ بندگیست 
        سیرت و صورتِ خدا،  کی  کلمات شاعریست
        رنگ تمام لا له ها ، رنگ گل محمدیست 
        اینهمه جانفشانی و ، تاب و عطش برای چیست 
        جانِ جهان فدای ِتو ، خونِ تو خو نبهای کیست 
        ای نفسی که حق شوَد ، ضامن و خو نبهای تو 
         
        تو به خدا رسیده ای ، در همه ریزِ حادثه 
        شاد و شکفته بوده ای ، به موج خیز حادثه 
        مصلح دین و مذهبی، نیست ستیز حادثه 
        صورت حق و باطلست، جنگ و گریز حادثه 
        جز توکسی کجا شود ، ناز و عزیز حادثه 
        هست تمام، دلبری صحنه ی کر بلای تو 
         
        جز تو نماد کس نشد ، حماسه و شکیب را 
        پیروی از تو می کُشد ، فتنه ی نا نجیب را 
        از تو فرا گرفته ام ، دل ندهم فریب را 
        کیست که باور نکند ، این غزل عجیب را 
        از تو جدا نمی کند ، تیغ عطش حبیب را 
         کی به سکوت  مست غزل سرای تو 
         
        رونق ارض وآسمان ، شد نفس ونگاه عشق 
        خطِ تمامِ انبیا ، ختم شده به راه عشق 
        ره به عدم نمی برد ، کشته ی در سپاه عشق 
        بوی خزان نمی دهد ، دشت گل و گیاه عشق 
        دست خرد نمی رسد ، بی تو به پایگاه عشق 
        عشق تویی که آسمان ، گریه کند برای تو 
         
        ساقیِ ساغرِ صفا ، صافی هر شریعتی 
        نورِ کسوف بشکنی ، آینه ی بصیرتی 
        نیست میان عاشقان ، فاصله و فراغتی 
        کشته ی دست مردم جائر دیو سیرتی 
        کیست که باور نکندِ ، تو چشمه ی فضیلتی 
          نغمه وسوز و ساز من ، زمزمه ی خدای تو 
         
        آینه ی جمیلی و جلوه گرِ جمال حق 
        گوهرِ بی بدیلِی و، جامِ پر از زلال حق 
        می رود از مسیرتو ، تشنه لبِ وصال حق 
        اصل و عیار ِ ثابتی ، از همه سو مثال حق 
        ای همه فکرو ذکر من، نقطه ی اتصال حق 
        ماه نمود کی کند ، بی سحرِ لقای تو
         
        گرفته ای ز ناکسان ، فرصت فکرو خواب را 
        تشنه ی خویش کرده ای ، هیئت خاک و آب را 
        بر سر چنگ برده ای ، پرچم آفتاب را 
        قطره ی اشک عاشقان ، آب کند سراب را 
        نیست سر هوای تو ، جمعیت حباب را 
        شرح دل است این غزل هستی من فدای تو
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۰۴
        درود استاد عزیز
        آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
        دستمریزاد
        اجرتان با بی بی دوعالم خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۱
        درود بر جناب خادمیان عزیز..
        زیباااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        مریم عادلی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۲۲
        خندانک درود استاد
        چه زیباست
        قلمتان طلاست
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۲
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۲۰
        درود بر آقای خادمیان عزیز. شعر زیبایی بود. به گمانم قالب این شعر را می‌توان «مسمط» قلمداد کرد.
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        درود بر شما استاد خادمیان بزرگوار 🌺🌺🌺🌺
        بسیار عالی است 🌺🌺
        اجرتان با صاحب اثر خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3