يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر یسرا طهماسبی زاده
آخرین اشعار ناب یسرا طهماسبی زاده
|
سایه افتاده بر سر دیوار
لرزش بی حساب و اندازه
زوزه ی باد و غرش طوفان
در دلم باز غصه ای تازه
چشم هایم همیشه بارانی
دائما مضطرب ،پریشانند
شده عادت برای مردم شهر
یکسره غصه دار و گریانند
در دل امید بی ثمر داریم
شاید از ره رسد گل شادی
خنده بر لب نشیند و حتی
بشکفد غنچه های آزادی
باد در گوش جاده می پیچد
بی محابا شدید و پر آزار
اضطرابی عجیب در جانم
می نشیند شبیه یک آوار
در میان تلاطم اینجا
یکسره چون غریق بی تابیم
بغض تلخی گرفته حنجره مان
روز و شب بی امید در خوابیم
دست و پا می زنیم و بیهوده
حسرت امن ساحلی داریم
گرچه ما ظاهرا سرپاییم
مرده ایم و همیشه بیماریم
باز برخیز و چون گل شب بو
زنده شو یک شبی جوانی کن
زندگی کن دوباره، عمرت را
وقف دنیای شادمانی کن
می رسد باز نغمه ی شادی
می زند شادمانه بر شیشه
غصه ها شسته می شود با او
پاک پاک این دل پر اندیشه
یسرا طهماسبی زاده
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.