سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غروب آشنايي

        شعری از

        سعید غفاری

        از دفتر من همان شب هستم - سایر قالب ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۲۳ شماره ثبت ۱۳۱۷۸۷
          بازدید : ۱۱۱   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شده فصل غروب آشنايي، شده فصل طلوع بي وفايي
        شده فصل نشستن در دل باد ولي تنها بدون هم صدايي
         
        شده فصل خزان سال سرما، رسيده وعده شروع غم ها
        رسيده خبر از شهر محبت، به پايان مي رسد بهار دلها
         
        به پايان مي رسد هر چيز اما، تو مي ماني و يادي از گذشته
        گذشته که دگر معنا ندارد، تو هستي و به فردا غم نشسته
         
        غم آمد در دل من ماندني شد، غم آمد قصه من خواندني شد
        غم آمد با غريبه آشنا شد، غم آمد آشنا، نا آشنا شد
         
        غم آمد قصه هاي عاشقي مردغم آمدتک گل اين خانه پژمرد
        غم آمد، با خود اما آنچه را برد، تو بودي و تو گويي که مرا برد
         
        تو رفتي و نديدي گريه من، تو رفتي و نخواندي قصه من
        تو رفتي تا نماني با دل من، نماني تا نداني مشکل من
         
        نماندي و ندانستي که ماندن، دواي درد بي درمان من بود
        ندانستي حضورت درکنارم سراب قلب بي سامان من بود
         
        ندانستي تويي تنها بهانه، تويي تنها پناه اين دل سرد
        تو رفتي و نشستم بي بهانه، نشستم در کنار اين شب سرد
         
        نشستم پا به پايش تا قيامت، به اميد حضور آشنايي
        قيامت هم رسداين شب همان است بدون رهگذريا هم صدايي
         
        قيامت وعده ديدار ما شد، قيامت هم دگر تأخير دارد
        گمانم گر خدا خود هم بخواهد، زمين و آسمان هم گير دارد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۳
        درود بزرگوار
        دلنشین و زیباست
        قوافی؟؟؟؟ خندانک
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        درود و سپاس استاد
        بله متاسفانه این شعر از نظر قافیه ضعیف هست و انتقاد رو کاملا میپذیرم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۰۷
        درود
        زیبا و دلنشین و پر معنا
        سروده اید
        ⚘🌺❤
        رقص قلمتان ابدی
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۲۵
        درود زیبا بود خندانک خندانک
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۲
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۴۲
        درود بر جناب غفاری عزیز..
        زیبا سرودید..
        احسنت..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۶
        درود و سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۳
        درود خیلی قشنگ و زیبا بود فقط ترتیب قوافی گاهی مثل مثنوی و گاهی چهرپاره بود و انگار یک چیز ترکیبی بود.
        سعید غفاری
        سعید غفاری
        شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۸
        درود و سپاس خندانک خندانک خندانک
        هدف، سرودن مثنوی بوده ولی ظاهرا ناخودآگاه به سمت و سوی دیگری هم رفته
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال
        نادر امینی (امین)

        نسیم عطر قرانی بهارم می کند هردم چو برخوانم یکی آیه زاسرابا دم وبازدم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4