سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        گمگشته

        شعری از

        سید ایوب محبی

        از دفتر کوی یار نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۰۳ شماره ثبت ۱۳۱۷۴۶
          بازدید : ۱۱۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید ایوب محبی
        آخرین اشعار ناب سید ایوب محبی

        الهی 
         
        گم گشته منزل منم تویی راه نجاتم
        دنیا به کام گشته زهر، تویی شیرین نباتم
        تنم پوسید میدانی تو صاحب کوثری؟ 
        ای حق بده جرعه ای، از آن آب حیاتم 
        مرده شدم به دردی فقط شافی تو هستی 
        شفای من بده دوست،خالق کائناتم
        زنجیر بزد نفس دون ،اسیر بشد وجودم
        گشایش تمام گره و مشکلاتم 
        یم رحمت تو هستی ،عبد فقیرت منم 
        به یک کرشمه تو ،زنده ز مرده هاتم 
        طبیب من تو هستی به هر دردی دوایی 
        درمان فرست ای طبیب،نذار شود مماتم
        امید من جان من،ناطق قرآن من 
        نظر فکن به این دل ،بده شور و نشاطم
        پشتم شکسته ای یار روحم زار و رخم تار
        دست نیازم ببین ،من سائل و گداتم
        دریغ مدار لطف خویش مگر غیر تو دارم؟
        مرا زخود برانی کجا گیرد ثباتم؟
        چشم امید بسته ام به غیر تو الهی 
        آرام بکن دلم را منم کلب درگاتم 
        هر چه پسند یار است، ای حق امید آن شود 
        گفتم به این دل خویش،راضی به آن رضاتم
        هرچه دهی تو ای دوست،به درگه تو نکوست
        با آنکه رو سیاهم،  در دل مدح و ثناتم
        جنت نباشد غیر سرای کوی نورت 
        خوشا به آن دمی که وارد به آن جناتم
        غرور و عزت من دانم همان زمان است 
        به دور زهر جفایی چو کلبی باوفاتم
        ایوب ز راه تزویر سوی تو رو نکرده 
        رقصان چو پروانه ها همساز و هم نواتم
         
         
        شعر: سید ایوب محبی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۹:۳۷

        سلام و درود

        هجاهای شعرتان دائم در حال نوسانند و از لحاظ ساختاری به بازبینی و ویرایش منتظرند .

        شما و جمیع اعضای ارجمند سایت می توانید هر شعرتان را قبل از ارسال نهایی ، به بخش مدیریت محترم ویراستاری بفرستید تا دلگویه هایتان با کیفیتی خوب در صفحه سایت باشد .

        قلم تان نویسا سلامت باشید و سرافراز

        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۳
        درود بزرگوار
        دلنوشته مناجاتی بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        جواد مهدی پور
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۷:۳۰
        درود بر شما جناب محبی گرامی

        ناب سرودید

        زنده باشید

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۰۴
        سلام
        زیباسرودی بود
        قلمتون سبز
        پایدارواستوارباشید
        شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک
        مریم عادلی
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۰
        درود
        مناجات زیبایی بود

        خندانک خندانک خندانک
        با تشکر از نظرات خانم کوهواره ی عزیز
        سید ایوب محبی
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۰
        تشکر از تمام عزیزان و‌ بزرگواران و شاعران گرانقدر
        در پناه حق پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7