سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 16 خرداد 1404
    10 ذو الحجة 1446
    • عيد سعيد قربان
    Friday 6 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

      جمعه ۱۶ خرداد

      کــــــاتوزا

      شعری از

      سیده نسترن طالب زاده

      از دفتر شیواتیر(دلنوشته) نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۵۵ شماره ثبت ۱۳۱۵۲۱
        بازدید : ۱۰۷۲   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده

      کاتوزای کوچکی ام
      روییده ،
      بر کهکشان سجاده های می، 
      هر تابستان
      خلخال خورشیدانه ی ساقهایم
      .
      .
      .
      مرا ببوس! 
      که روشناک تو ام
      با تور_پیراهنی  شِکرافرین، شیدااا
      به اشارت انگشتانم، سنگ
      ابرتار مهربانی جاویدستـــــــ
       
      از من نهراس!
      پلنگِ کوهستان های ِجنگلْ نشسته
      من کرشمه ی نیلیای آسمانم
      رام و یگانه رنگ،
      اژدهای مقدسی هستم، زیبااا
      که خون  معرکه گردانان هیچ ،
        در کام می ریزم..

      نگاه کن!
      که شب خسته چگونه باز می آید
      عریان ْ تن و زنگارین؟! 
      آنگاهی که پنجه ی نازکم
      در دستهای گرم تو تنهاست... 

      و دوباره 
      تو
      پرهای قرقاولی
      بر گیسوان ختن خیزم،
      از پی شکار نیمروز!!
      بر تختی از طاووس
      میبوسمت،
      در خیال
      و رویا..
      در خیال و رویااا.. 
      _و 
      «رؤیا» 

      تنها واژه ایست که
      دویدن میخواهد!
      سوختن!
       ساااختن!...
       _
       


      .
      .

      یگانه ی یاقوت فشان بوسه ی صبح ام،
      و عشق، جستار جرقه ی نامیست، بلند.... 
      زرشن اصیل فصل نوشانوشم، 
      آرااام بر دلم گذر کن، 
      که ازین کوزه ی فیروزه
      جز عطر  نمی تراود، جانااا
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      سید مرتضی سیدی

      زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
      غلامرضا مهدوی (مهدوی)

      جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
      سید مرتضی سیدی

      تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
      غلامرضا مهدوی (مهدوی)

      مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
      سید مرتضی سیدی

      تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1