جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
من شـاخـه ی خشکیدهٔ افتاده ام آری
تـو سبـزی و زیبــاییِ سـرفصلِ بهاری
مــن زردی و پژمردگیِ آخـر پاییـز !
تو سُرخی و شیرینی و شاداب ، اناری
من راه رسیدن به تـو را می کنم آبــاد
تو یار نشان کرده ی من ، بـاز فــراری
من خسته و بی حـوصله از زندگی خود
تو خنده به لب داری و بی صبر و قراری
من خاکِ ترک خوردهٔ خشکی به کویرم
تـو رودِ زلالی ، که همیشه هست جاری
من مثـلِ ســرابم از ، تَوهمی خیالـی
تـو ابـرِ شرر بــار ، که بی وقفه بباری
تو همهمه ی لشگری آزاد و رهایی
من ذره ای از حاصلِ یک گرد و غباری
من مانده ی یک قافلهِ بی سر و سامان
تو اسب مراد خویش هر لحظه سواری
من با همه احساس و وفا، همیشه تنها
تو گردش عشقی که همیشه بر مداری
من در طلبت از دل و جان دست کشیدم
تو بی خبر از مرگ من و کهنه قماری
من صید به خون نشسته از تیرِ نگاهت
تو قاتل جانم شده ای باز ، شکاری !
من بی تو و تو با همگان جوری و میزان
هرچند که با"پونه" شریک و هم تباری
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.