دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
انتظار هوای سردی دارد
سرما خورده ام
قول هایت دیر اکران میشوند
پاییز رفت
رویای درختان را باد برد
باران هنوز میبارد
تو کجایی؟
آخرین بار وعده برگ ریزان دادده بودی
تو بد عهد شدی
من شبیه پاییز..
خیال خنده داری است
فصلها را اشتباه ورق زده باشم..
تابلوی انتظار پاییز
یاد با تو بودن را در من زنده کرد
انگار دستی آمد
هوای دلتنگی ات را در خیالم
پاشید ورفت
بغض کهنه ای بر گلویم نشست
هوایم بارانی شد و
دلم خیس..
از انتظار دوباره میترسم
میترسم پاییز دیگر بیاید
تو نیایی
انتظار باز هم شکست بخورد
واین بار
در ابتدای زمستان
عشق روی دستانم جان بدهد..
نوبت توست انتظار بکشی
من با پاییز آشتی نمیکنم..
عبداله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.