ای دوستانی که به نقد غزلهایم میپردازید،
از توجه و دقت شما سپاسگزارم. نقد شما، دریچهای برای پیشرفت و ارتقای من در سرودن شعر است.
میدانم که سرودن غزل، کاری دشوار و ظریف است و نیازمند تسلط بر قواعد و ظرافتهای زبان فارسی دارد.
همیشه در تلاش هستم تا غزلهایم را از نظر ساختار و محتوا ارتقا دهم و از نظرات و پیشنهادات شما برای رسیدن به این هدف استقبال میکنم.
اما از شما میخواهم که در نقدتان منصف باشید و به نکات مثبت غزلهایم نیز توجه کنید.
به یاد داشته باشید که هر شاعری، سبک و سیاق خاص خود را دارد و ممکن است از نظر شما ایراداتی داشته باشد که از نظر شاعر، زیبایی و ظرافت محسوب میشود.
همچنین، به خاطر داشته باشید که شعر، فراتر از قواعد و ساختار است و گاه شاعر برای بیان احساسات و مفاهیم خود، از قواعد و ساختارهای رایج عدول میکند.
در نهایت، از شما میخواهم که نقدتان را با لحنی دوستانه و احترامآمیز بیان کنید تا انگیزه و اشتیاق من برای سرودن شعر بیشتر شود.
با آرزوی بهترینها برای شما
ای دوست، در حضورت شور و نشاط جان میگیرد
سرمستی و شعر و شور، در کَنَفِ اطلال جان میگیرد
شبهای تیره را تو ماهتابِ تمام عیاری
در محفلت ستاره، در بزمت هلال جان میگیرد
میگویمت به راز، دل در عشق تو بیتاب و بیقرار
این عشق در نهانی، عاملِ آمال جان میگیرد
با هر نفس به یاد تو، دل میزند ترنمِ شادی
هر ذکر لب از تو، گویی که طوقِ جلال جان میگیرد
در بزمِ عشق اگرچه، هر دل به غم مینشیند
لیکن فراق تو، بیشترین وبال جان میگیرد
ای جان و دل به قربان، آن رخ که چون قمر تابان
زیباییت عجب، و شاهدِ این مَقال جان میگیرد
نازت به جان خریدن، عیش و مستی و شادمانی است
در عشق تو فنا شدن، عینِ کمال جان میگیرد
در صحبتِ تو، دل را غم نیست و شادی هست
یک دم نگاه تو، بهتر ز صد منزل جان میگیرد
هرگز نمیرود ز یاد، چهرهات از دل و جان
یاد تو با دلم، چون خاطره با اصل جان میگیرد
این غزل به پایان رسد با نام تو، ای دوست
که نام تو بر این دل، همچون نقش بر مُهْر جان میگیرد
درودبرشماجناب مالمیرعزیز
شعری زیباوبااحساس ودلنشین بود
موفق باشید