دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
آهسته گام بردار
شهر تاریک است
اینجا چراغی سوسو نمیزند
باد سردی در کوچه ها میوزد
نترس
باد با چراغ خاموش کاری ندارد...
آدمها تنهایی هایشان را در بغل گرفته اند
با چراغ های خاموش زندگی می کنند
میان شهرخاموش وآدمهای ساکت
زندگی معنایی ندارد...
در تنهایی هام به حال خودم زار میزنم
دل نوشته هایم پر از تنهایی وفریاد است
این آدمها در سکوت زندگی می کنند
باید در خیالشان پرسه زد...
بیشتر آنان حرفهایشان را به دود میزنند
میدانند به پایشان میسوزد...
شهر در خاموشی است
و سیاهی همه جا شناور...
سیاهی دردهای زیادی دارد
سیاهی دروغ های سپیدش درد دارد
از اون بدتر
سیاهی انکارش بیشتر درد دارد..
باید از شهر خاموش گریخت
سیاهی را رنگ کرد
با شلوغی از سکوت گریخت..
باور کن
تن خسته ام هوای رفتن دارد
روح بیمارم خیال پرواز...
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.