در برهوت زمان ایستاده بربام اَمرداد،،
امیدوار و منتظر به ترحم و فضل خداوند
آخرین وضعیت
شده اینگونه و ما درگیریم :
بغض وخشم همراه طوفانی از رقص بادهای موسمی
جو ناپایداریست شعری که شاعرش را غمباد گرفته باشد،،
ریزش تند قطره ها بر گونه های عطش ناک
طپش تند غزل هایی از سر درد به نظاره نشسته اند
ابرهای تنهایی کمی تیره بارش شن وخاک های رنگانگ
رعدو برقی در قلب و فریادِی خاموش
سد دلتنگی ها طغیان کرده
جاده همدلی ها مسدود شده
خاطره ها آن را ویران کرده
سیل تنهایی سهمگین است می غرد ویران میکند
وزش باد گیسویی را دیگر به رقص نمی آورد ،
چهره دل رنجور نفس ها خسته، آیا
این وضعیت جوی طبیعت
پایدارمی ماند، طبق همان روال بادهای موسمی صدوبیست روزه
کاش
توده شرقی عشق
می آمد ومرهم میشد بر زخم دل هایی که محکوم مانده اند در نبرد تن به تن با بادکه شلاق میزند به روح های خسته،،، پ ن پ،،،،، روز مرگی های این روز های شهرم سیستان که کمبود آب آشامیدنی وطوفان شن وخاک سیاه مارا آزرده خاطر کرده است ،،
دلنوشتههایتان را خیلی دوست دارم.. بااحساس و زیبا و مفهومی..
برقرار باشید