سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        نا خدای با خدا

        شعری از

        محمد خوش بین

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۰۵:۰۹ شماره ثبت ۱۲۲۰۷۷
          بازدید : ۱۲۰۵   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد خوش بین

        صدای ارسالی شاعر:
        آتش گرفته حنجرم لبریز شد چشم ترم
        آقا تو را گم کرده ام دلواپسم شد مادرم

        سر تا به پا شعله ورم میسوزد اینک جگرم
        آمده ام مهمانیت رخصت مرا هست سرورم

        ای آنکه دل را میبری جان هم ببر در راه خود 
        هل من ناصر ینصرتی ما را ببر همراه خود

        شعرت اگر طغیان کند اعجاز موسی می شود
        باشم مسیر گردش اش با دل مدارا می شود ؟

        ای ناخدای باخدا کشتی این راه کجاست ؟
        تلفیق خون و خدا قافله ی شاه کجاست ؟
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۵۴



        فهمیدم از دور و برم، آمد محرّم
        لبریز شد چشم ترم، آمد محرّم

        در کنج هیئت ها علَم را تکیه دادند
        با إذن شاه با کرم، آمد محرّم

        مثلِ لهوف و مقتل إبن مقرّم
        سر تا به پا شعله ورم، آمد محرّم

        کنج حسینیه؛حسن سینه زد و گفت
        دیدی چه آمد بر سرم، آمد محرّم

        فطرس خبر آورده که امشب نوشته-
        جبریل بر بال و پرم...آمد محرّم

        پیراهنم مشکی شده! چون همزمان با-
        تعویض ِ پرچم در حرم آمد محرّم

        میخواست از من دور باشد شرّ شیطان
        دلواپسم شد مادرم، آمد محرّم

        جان میدهم در آیه هایِ سورۂ کهف
        آتش گرفته حنجرم، آمد محرّم!

        رخت عزا پوشید زینب ! گفت با اشک...
        خون گریه کن ای معجرم! آمد محرم!


        شاعر مرضیه عاطفی


        جناب خوش بین حداقل به احترام امام حسین علیه السلام این کار را نمی‌کردید

        شعر دیگران را برداشتن و به نام خود زدن اخه چه لذتی دارد برادر من
        این همه به شما تذکر داده اند این همه گفته اند هربار بهانه آورده اید آخر چرا

        اگر واقعا به شاعری علاقه مند هستید و نمی‌توانید شعر بگویید من حاضرم حتی در سایت وزین شعر ناب
        به شما خصوصی شعر گفتن بیاموزم اما نکن این کار ها رو برادرم نکن


        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۴۳
        سلام
        اگه یک مصرع از شعر بانو عاطفی در شعرم هست از ایشان معذرت خواهی میکنم
        کاملا اتفاقی بوده و اولین باره این شعر و می خونم
        از شنیده ها که از کودکی تو ذهنم بود این شعر و نوشتم
        ارسال پاسخ
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        يکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۱۲
        آتش گرفته خنجرم می چکد خون از جگرم
        آقا تو را گم کرده ام پر شد دشمن دور وبرم

        سر تا به پا شعله ورم می سوزد اینک جگرم
        آمده ام مهمانیت رخصت مرا هست سرورم

        ای آنکه دل را میبری جان هم ببر در راه خود
        هل من ناصر ینصرنی ما را ببر همراه خود

        شعرت اگر طغیان کند اعجاز موسی می شود
        باشم مسیر گردش اش با دل مدارا می شود ؟

        ای ناخدای باخدا کشتی این راه کجاست ؟
        تلفیق خون و خدا قافله ی شاه کجاست ؟
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۵۳
        درود بزرگوار
        آیینی زیبا و دلنشین بود
        اجرتان با بی بی دوعالم خندانک خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۴۴
        درود استاد بزرگوار لطف دارید
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۳۸
        درودتان باد خندانک خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۴۴
        درود استاد انصاری
        سپاسگزارم از حضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۰۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۴۵
        درود بزرگوار سپاسگزارم از حضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۶:۵۴
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام وعرض ادب..
        درود بر شما..
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        يکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۴۶
        سلام جناب نجفی سپاس از حضورتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۱۹:۱۴
        درود ها برشما خندانک
        موفق باشید خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        يکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۴۶
        درودها بانو زند سپاسگزارم
        از حضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۴۲
        درود جناب خوش بین خندانک
        محمد خوش بین
        محمد خوش بین
        سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۵۲
        درود بانو نیلوفر
        سپاس از خضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7