چی کم گذاشتم براش ، منکه اومدم پا به پاش نخواست بمونه باهام،یهویی قالم گذاشت شاید که طاقت نداشت، یا که لیاقت نداشت هر چی که بود تموم شد،خسته شدم از کاراش... ✍️ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)🌹
درود بر بانوی واژه و احساس، استاد گرامی، الههی احساس 🌸
چه با شکوه و بیادعا، مهر را میسرایید؛ گاه با نرمی نسیمی مهرانه، گاه با عطشِ عریانی زنانه، گاه با دُردِ دَردی که از دلِ نجیبتان میتراود، و گاه با حسرتِ آشنایی که در بازیِ زمان، به غریبی بدل میشود...
واژگانتان، نه فقط شعر، که زخمههاییاند بر تار دل، و نوازشیاند بر حنجرهی خاموش جان...
قلمتان همچنان جوشان، احساستان جاودان، و حضورتان، روشنیبخش صحنهی شعر و شعور
تو چراغ نیمهشبی که تا ز طلوع خود طربم دهی و چه خوب شد که نیامده به خیال دل رطبم دهی چه سعادتی که بیایی و چه سخاوتی که بپا کنی به نگاه خود بنواز تا که شفا ز تاب و تبم دهی ابوالحسن انصاری (الف رها)
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
شعر زیبایی بود
موفق باشید .