يکشنبه ۴ آذر
روزگار شعری از روح الله اسدی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ فروردين ۱۴۰۲ ۱۴:۱۲ شماره ثبت ۱۱۹۲۵۶
بازدید : ۱۷۰ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب روح الله اسدی
|
روزگار از چرخِشَت دارم هزاران جا گله
غصه ها را می دهی برمن و غم ها را صِله
پیکرم در اوج یورش هایِ یادت سوخته
طعنه هایت را ببین بال و پَرم را دوخته
آسِمان از روز اوّل با دلم همراه شد
اشک هایم، ناله هایم در فلک چون ماه شد
من پرستویی سبک پرواز بودم در فلک
تیرِ مژگانت چرا دائم زَند ما را مَحک؟؟
عاشقی دریایِ جوشان است ، سوزاند عجب
موجِ مِهرت می نشیند بر دلم در هر وجب
بیشه ای زیباتر از زُلفت ندیدم در جهان
چشم هایت می کُشد ما را پَیاپِی در نهان
می کُنی بازی چرا باقلب عاشق ، نازنین؟؟
رسم باشد بی وفایی این چُنین؟؟صد آفرین!!
می رسد روزی که دیگر نیستم ای جانِ دل
خاک میریزم براین دلدادگی همراه گِل
می رسد روزی پشیمان میشوی از کارِ خود
اشک می ریزی وغم را می بری بازار خود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود