هشت رباعی

هشت رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان


گریه‌ی بسیار

در سوگ تو چشم‌های من خونبار است
ای عشق! بیا که گریه‌ام بسیار است

آشفته‌ترین شاعر این شهر منم
بعد از تو مداوای غمم سیگار است


دیوانه‌ی دوران

ای کاش پریشان نکنی قلب مرا
دیوانه‌ی دوران نکنی قلب مرا

ای عشق! نبودنت برایم سخت است
برگرد که ویران نکنی قلب مرا


فصل گرما

آرامش این شاعر رسوا شده‌ای
ای عشق! برای من مداوا شده‌ای

آغوش تو پایانِ زمستان من است
یکباره شروعِ فصل گرما شده‌ای


بی رحم‌ترین

افسرده نکن شاعر شبگردت را
پایان بده در قصه‌ی من دردت را

بی رحم‌ترین عشقِ جهانی بانو
آرام بگردان دلِ نامردت را


مانند شراب

اندام تو آرامش آغوش من است
کاشانه‌ی امنت دلِ مدهوش من است

هر ثانیه مانند شرابی ای عشق
امشب که چنین طعمِ لبت نوش من است


لایق

با اینهمه جذابیتم درگیرند
هر چند که مغرورم و بی تاثیرند

ای عشق! کمی لایق این شاعر باش
یک شهر برای شاعرت می‌میرند


عسلی

در باور من لحن صدایت عسلی‌ست
شیرین منی، حال و هوایت عسلی‌ست

باید عسلت غذای این خرس شود
ای عشق! بیا که چشم‌هایت عسلی‌ست


شعار

خنجر به جگر قرار دادن بلدند
یا تکیه به حالِ زار دادن بلدند

در لحظه‌ی اندوه... کسی یارت نیست
این مردم ما شعار دادن بلدند