نه انقلاب، تو در حدّ اعتراضت باش
صدای شیهه کجا وُ تَبِ دگرگونی
هنوز در غم پوسیدگان جمشیدی
گرفت تخت ستم را سپاه مقدونی*
بشر نمی دَمَد از گِل نبشتهٔ بابِل*
که قتل عامِ اُوپیس* است و هجمهٔ خونی
پیام فتح نهاوند* رفته در تاریخ
گذشته دورهٔ اشراف های قارونی
شکست پنجهٔ پرویز و سازِ باربَدَش
که رفت آنهمه بشکوه با شبیخونی
پُر از روایت جعل است و سطرهای فریب
نوشته های نویسندگان افیونی
هنوز میرسد از ارتجاع فلسفه باف
بیان سفسطه با بوی گند هژمونی
درون چاه خرافات و غرق موهومات
چگونه رد شود اندیشه های طاعونی
درون غار تعصب همیشه می ماند
نگاه بی خبر از جمهُور* فلاطونی
سؤال علمی هر جامعه شناس این است
چگونه زلزله گیرد بدون کانونی؟
و باز بی خبرند از روانشناسی ها
تنیده در دل ما اتّحاد و همگونی
مُخَدَّرات وطن عاشقان پرچم و دین
اگر ندیده وُ کوری بدان که افسونی
ز لای دود و مخدِّر توان نهضت نیست
مگر که سر بدهید انقلاب توتونی
صدای عر عر خرها کجا وُ رایحهٔ
نوای بِتهووِن از دستگاه سمفونی
بیا وُ مهرهٔ شطرنج خود روانه بکن
اگر که باز بدنبال یک تریبونی
سَرِ مخاطب من مغزهای پوسیده ست
به خود نگیر وگرنه به خود تو مدیونی!
*موارد ستاره دار برای اهل تحقیق هست
درودتان..
قابلیت عکس خواندن دارد..
موفق باشید جناب رمضانی بزرگوار