مشکلات ریشه و بیخ و بن ندارند
گاهی در کوچه و خیابان پیدایشان می شود گاهی لا به لای کاه
گاهی سیگاری بر لب می گذارند و قانون را پیش بینی می کنند
گاهی هم تاب می خورند و تاب می دهند
به آسمان تهمت می زنند
زمین را کتک می زنند ـ سر سفره ی خطر می نشینند و در مورد حساسیت پس از طلوع دم می زنند
اما هیچگاه مدارا نمی کنند!
مشکلات حقارت خود را به جان می خرند
گاهی اشتباه شب را می دزدند و در فشردگی سرشناس یک طراوت پنهان می کنند
مشکلات ویروس نیستند که پخش شوند اما پراکنده شدن ناامیدی را دوست دارند
مشکلات آواره نیستند یکجانشین هم نیستند !
اما هرجای خوش آب و هوایی که پیدا کنند همانجا لم می دهند
مشکلات من گاهی در قبرستان تاسیس می شوند گاهی در گلو !
گاهی نرسیده به خط پایان سرعت می گیرند گاهی جان می گیرند
گاهی صمیمی می شوند گاهی غریبه
اما مشکلات من با مشکلات شما یک فرق اساسی دارد
مشکلات من همه فن حریف اند !
گاهی اجتماعی می شوند گاهی اقتصادی
گاهی امنیتی می شوند گاهی فرهنگی
گاهی هم همه ی آنها را با هم توسعه می دهند
آخر میدانی مشکلات من عجول بودن را از خودم به ارث برده اند
راستی مشکلات من قهر هم می کنند اما امان از آشتی کردنشان
راستی مشکلات من شرافت تاریخ مصرف گذشته هم خریدارند !
جنگ جهانی هم خریدارند
فردوسی و شعر و حافظ هم خریدارند
کنکور هم خریدارند
حتی ملکه ی انگلیس هم خریدارند :)
اما مشکلات من یک نقطه ضعف بیشتر ندارند
وقتی خوابند خروپفشان تا انتخابات ریاست جمهوری هم می رسد
خلاصه ... مشکلات من را دست کم نگیرید!
برای خودشان یک پا شعبان بی مخ اند!
البته مشکلات من فوق العده ساده زیست اند
تا جایی که آنها را می شناسم اصلا تا حالا یکبار هم ورزش نکرده اند ، خیلی سنگین اند خیلی :(
و در آخر مراقب مشکلاتتان باشید !
نکند امضایی اثر انگشتی از شما داشته باشند...
پ.ن : بعضی از مشکلاتم را به حراج گذاشته ام کجا ؟
زیر سنگینی غرور درخت
زیر پل
زیر سد
یا هر جایی که بتوان اسمش را وطن گذاشت !
انشای ۲۶ بهمن موضوع آزاد
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود