سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 29 فروردين 1403
  • روز ارتش جمهوري اسلامي و نيروي زميني
9 شوال 1445
    Wednesday 17 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۲۹ فروردين

      نگرانی

      شعری از

      امیر عباس معظمی

      از دفتر عاشقی نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۱۳ شماره ثبت ۱۱۴۸۰۲
        بازدید : ۱۵۷   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر امیر عباس معظمی
      آخرین اشعار ناب امیر عباس معظمی

      دل نگران عبور از دریای پر تلاطم زندگی 
      گاهی با موج‌ها هم سفرم 
      آشوبم از لحظه برخورد با ساحل 
      اما امیدوار به وجود خالق 
      انسانها با امید زنده اند
      بارها دراین جمله تعقل کردم 
      پس چه شد مارا 
      که در دریای زندگی بر کشتی سوار 
      وبا ناخدای سر جنگ داریم
      زنانمان با کشف حجاب عقده ها وخستگی را خالی 
      ومردانمان دیگر رگ غیرتشان باد نمی کند 
      در برابر آزادی ...خفت ...بردگی 
      شاید رگی وجود ندارد ؟
      گرد غم در چهره شهر بیداد می کند 
      از خون های به ناحق ریخته 
      دلتنگی ها چندین برابر ونگرانی ها بیشتر 
      بر کالبد تن  می رقصند 
      گویی خبر از مرگ لاله های عاشق ندارند 
      جوانان  بر موج باد سوارند 
      بی هدف وپر ادعا بر مرکب پوچ می رانند
      به کجا چنین شتابان !!!!
      جهل جای عقل مگر می شود ؟
      واما من چگونه خودم را به تو بسپارم ای باد 
      نگرانی ام را کجا فریاد بزنم مادامی که تو از من نگران تری 
      دلتنگی مادران شهرم را در پی عزیزان خود 
      نمی بینی ؟
      اشک کودکان بی پدر شده دل نگرانیت را دو چندان نکرده که باز هو هو می کنی ؟
      چرا دمی کز نمی کنی تا صدای جز جز دل مادران گوش ات را نیازارت !
      خدای من ناخدای بی همتا 
      آشوب وفتنه کم میشود اما 
      زخم های بعد از آن نیاز به تیمار دارند 
      چه کسی آنها را مرهم می نهد 
      جز صبر جمیلت به بازماندگان 
      ومن بی نهایت به تو محتاجم 
      دریاب مرا از این وسوسه ی غربال زمان 
      نگذار جز هبوط ماندگان روزگار باشم 
      مردم را از تاریکی ظلمت رهایی ده 
      چشمانشان را در چشمه ی زلال حکمتت شستشو کن 
      وقلب پاکشان را برای تپدن قلب‌های بی گناه 
      مکان امن قرار ده 
      دستشان را از دامن وجودت کوتاه مکن وبه حال خود وامگذار 
      منجی خود را بر آنان آشکار کن 
      تا از غربال ایمان به راحتی عبور نکنند 
      امین 
      وافوض امری الی الله 
       
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۵۷

      سلام‌ها بر جناب معظمی دغدغه‌مند سرا خندانک
      دلنوشته‌ای بسیار عالی و دردمندانه رقم زدید خندانک
      فقط با این بخش موافق نبودم..
      زنانمان با کشف حجاب عقده ها وخستگی را خالی خندانک
      در برابر آزادی ...خفت ...بردگی ؟؟؟؟
      تا ببینیم.. برداشت شما از آزادی چه باشد خندانک
      و در نهایت..
      اللهم عجل لولیک فرج خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۴۸
      خندانک
      درودبرشما خندانک
      بسیارزیبابود خندانک خندانک خندانک
      موی برهنه شان بهانه است
      فریادشان به خاطرپابرهنه هاست....
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۲۴
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و شورانگیز بود
      یا مهدی(عج) ادرکنی خندانک
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۴۹
      سلام و عرض ادب آقای معظمی عزیز و بزرگوار
      در اوان جوانی چنین دغدغه مند سرودن عالیست.
      آفرین بر شما. خندانک

      عاقبت می آید آن آرام جان
      منتظر باش ای رفیق مهربان

      اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج خندانک
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۳۳
      سلام از لحاظ محتوایی با رویکرد و نگرشی عوامانه و با پذیرش لایه ای از روساخت اتفاقات موجود را فقط دیدن ،نمی توان نسخه پیچید.هر رویدادی را باید از منظرهای مختلفی نگاه کرد.چگونه ممکن است امری را به خدا واگذار کرد.در حالی که خدا هم سرنوشت انسان را به دست خودشان سپرده است...چگونه ممکن است انسانی خود را در پرتگاهی پرت قرار دهد و بگوید خدایا خودم و امور خودم را به تو واگذار می کنم ...پس بینش و منش انسان کجا قرار است پیامبر او باشد...
      از لحاظ ساختار نیز گاهی تمام نثر گونه می شد و گاهی بارقه هایی از شاعرانگی را می شد در آن ها دید.در کل نثر یک دست نبود
      موفق باشید
      خندانک خندانک خندانک
      زهره دهقانی ( شادی)
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۴۹
      سلام و درود جناب معظمی
      بسیار زیبا بود چنین نوشته ای بر آمده از اندیشه ای ناب است و انسانی که درد جامعه را حس می کند⭐⭐⭐
      👌👌👌
      💐💐💐

      شاد و سلامت باشید
      پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۵۴
      درود بر شما
      موفق باشید
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0