سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        حکایت

        شعری از

        فرامرز شعبانی

        از دفتر دلنوشته ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۰۸ شماره ثبت ۱۱۴۷۶۵
          بازدید : ۲۲۴   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرامرز شعبانی

        توی جنگلِ صدا
        در غروبِ هجرتِ پرنده ها
        یه خروس سلطانِ جنگل شده بود
        با یه نوک مثلِ طلا
        خروسِ بی هنر و بی دست و پا
        وقتی شد سلطان جنگلِ صدا
        روباهِ حیله گرو آورد تو قصر
        شد وزیر ِ حقه بازِ نوک طلا
        روباهه وقتی شنید وزیرِ سلطان شده مفت
        با خودش خندید و گفت
        دیگه جنگلِ صدا همش تو دستای منه
        فکرای زشت و پلید کرد و گل از گلش شکفت
        روباه اونروز با خودش عهدی بست
        که تصاحب کنه هر چیزی که هست
        برای غارتِ جنگلِ صدا
        چه دلای بی گناهی که شکست
        کارِ روباه شده بود حیله گری و زورگویی
        دزدی و خیانت و دروغگویی
        صبح تا شب پرسه میزد هرچی می دید
        می‌گرفت با قلدری، تهدید و ناسزاگویی
        نوک طلا خوب میدونست روباه بد و حیله گره
        یه وزیرِ خائن و ستمگره
        اما چشماشو می بست کاری نداشت
        تا وزیر هستی جنگلو به یغما ببره
        آخه نوک طلا تو قصر راضی و شاد و خندونه
        خودشو صاحب ثروت‌های جنگل میدونه
        واسه زندگی راحت توی قصر
        هر کاری می‌کرد که سلطان بمونه
        بعد مدت کمی هرچی خدا بخشیده بود
        روباه از ثروتِ جنگل با کلک دزدیده بود
        طمع روباه با جنگل کاری کرد که هیچ کسی
        مثل جنگلِ صدا تو عمرِ خود ندیده بود
        وقتی از ظلمِ وزیر یکی به شاه پناه میبرد
        از کارِ نوک طلا بیشتر از وزیر غصه میخورد
        وعده های الکی حرفای بی حساب کتاب
        تا امیدی اگه بود اونم تو قصرِ شاه میمرد
        دیگه جنگلِ صدا قشنگ و سرسبز نبود
        آسمون گریه میکرد زمین دلش گرفته بود
        دیگه هیچ پرنده ای تو آسمون پر نمیزد
        همه ی گلهای جنگل شده بود زرد و کبود
        روباهه که فکر می‌کرد حالا تو جنگلِ صدا
        شده یک وزیرِ پر قدرت و بی چون و چرا
        تازه فهمید یه کمی بالاتر از خونه ی اون
        زندگی میکنه یک شیرِ قوی و با خدا
        روباهه خوب میدونست با زندگی کنارِ شیر
        میشه تو چشمِ همه یه روباهِ پست و حقیر
        نمی خواست حتی یه شیر تو جنگل صدا باشه
        تا همه بهش بگن جنابِ آقای وزیر
        همه جا شایعه کرد شیر برامون خطر داره
        توی جنگل بمونه دشمنی و قهر میاره
        واسه امنیت جنگلِ صدا از این به بعد
        نباید حتی یه شیر پاشو تو جنگل بذاره
        همه جمع شدن با تحریکِ وزیر
        یکصدا شعار میدادن برو شیر
        دیگه جنگلِ صدا شیر نمیخواد
        برو یک گوشه واسه خودت بمیر
        هرچی شیر میگفت که من دوستِ شمام
        چیزی جز خوبی براتون نمیخوام
        کسی باورش نکرد تا عاقبت
        گفت میرم واسه همیشه دیگه جنگل نمیام
        وقتی رفت با هم میخووندن همگی
        شیر نباشه چه قشنگه زندگی
        جمع شدن میدون شهر نوک طلا اومد سرِ صف
        تا نمازِ شکر بخوونن واسه ختمِ بندگی
        خبرِ رفتن شیر به شهرِ کفتارا رسید
        دورِ هم جمع شدن حیوونای زشت و پلید
        حمله کردن همگی به سمتِ جنگلِ صدا
        با تمومِ قدرت و خیلی شدید
        با ورودِ گله های کفتارا
        چیزی جز ناله نمی‌رفت به هوا
        اونقدر کشتن و خوردن که دیگه
        حیوونی نموند تو جنگلِ صدا
        شیر اگه پیر و زمین‌گیر بشه بازم شیرِ
        وقتی یک خروس میاد جاشو تو جنگل میگیره
        یه روز از راه میرسه که جنگلِ قصه ی ما
        بدونِ حضور شیر، بدستِ کفتار میمیره
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۶:۳۴
        فوق‌العاده عالی خندانک
        فوق‌العاده مفهومی خندانک
        فوق‌العاده بی‌نظیر خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        از ترکیب جنگل صدا.. خیلی خوشم اومد.. انگاری این مفهوم رو می‌رسونه.. جنگلیه که همه فقط حرف می‌زنند و عملی درش نیست!
        من اینطور برداشت می‌کنم از این ترکیب.. خندانک
        دست مریزاد خندانک خندانک
        درود خدااااااااااا بر شما..🍁🍁
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۱۰
        سلام بر یگانه شاهزاده، اصلا از برداشت صحیح و دقت نظر شما تعجب نکردم از بانویی با فراست و تیزبین چون شما توقع همین است با تسلطی که دارید نهایت لطف شماست اگر نقصی مشاهده کردید تذکر دهید ممنونم 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۹:۵۸
        خندانک
        درودبرشماجناب شعبانی
        بسیارزیباوپرازحرف بود خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۰۱
        سلام بر شما، تشویق از روی تواضع استادی چون شما دلگرم کننده ترین هدیه برای شاگردی چون من است آرزوی سلامتی و شادی دارم سپاس فراوان 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۳۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۳۴
        سلام بر شما، لطف و تواضع شماست پایدار و سلامت باشید 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۵۱
        درود بر شما

        زیبا بود

        اما قالب مثنوی نبود

        بمانید به مهر و بسرایید خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۳۶
        سلام، ممنون از تذکر بجاتون سعی کردم نزدیکترین قالب انتخاب بشه عمری باشه بیشتر دقت میکنم شاد و سلامت باشید 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۰۷
        زحمت زیادی کشیدید .
        هم نوع داستان و هم شعر و هم آهنگین بودن شعر .
        خستگی را از تن من به‌در کرد .


        وای اگر کفتار‌ها رفتار کفتاری کنند
        یا که گرگان لحظه‌ای اندیشه هاری کنند
        یا شغالان از سگان قلاده‌ها را بُگسلند
        یا که روباهان دوباره فکر مکاری کنند
        با پلنگ و ببر‌ها هم گر در افتادند، … هیچ
        وای اگر این شیر را درگیر بیداری کنند


        خندانک

        موفق با شید و خدا قوت .
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۱
        سلام جناب خوشرو، خیلی لطف دارید و ممنون بابت اشعاری که هدیه آوردید اجازه بدید از چهارچوب ادب خارج بشم و نظرمو در مورد شما صریح بگم البته با عذرخواهی :
        با شخصیت و رفتاری که دارید خیلی حال میکنم و ازتون یاد میگیرم حرف دلم بود 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۴۰
        خندانک خندانک خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۷
        ممنون جناب کریمی 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ ۰۶:۴۲
        درود جناب شعبانی
        داستانی زیبا و پرمحتوا بود
        احسنت⚘
        شیر اگه پیر و زمین‌گیر بشه بازم شیرِ خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۳
        سلام بر شما، تشویق متواضعانه شما اثبات بزرگواری است سلامت و پایدار باشید 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۲۵
        درود بر شما ادیب گرامی خندانک
        خندانک خندانک
        بسیار عالی بود و پرمحتوا خندانک
        طبع‌تان مانا خندانک
        برقرار باشید و سبز خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۳۹
        سلام بر شما، از بزرگواری شماست که شاگرد تنبلی چون مرا قابل میدانید پایدار باشید 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۲۹
        سلام و درود به شما جناب شعبانی
        قلمتان نویسا
        برقرار باشید
        ایام بکام خندانک خندانک خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۵
        سلام جناب استاد فاضلی نژاد، از تسلط شما بر ادبیات آگاهم لطف میکنید مرا در رفع ایرادها راهنمایی بفرمایید سپاسگزارم 🌷🙏
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۱۰
        درود جناب شعبانی عزیز خندانک
        خوشم آمد. ساده و صمیمی. ارتباط ذهنی و حسی خوبی با شعرتان گرفتم. خندانک
        پاینده بمانید تا همواره نیکو برای ایران زمین بسرایید. خندانک خندانک خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۹
        سلام جناب استاد زراعتی، جلب ذره ای رضایت از محضر مبارکتان افتخار بزرگی برای من است که شاگرد تنبل کلاس هستم دلگرم شدم از تشویق همراه با فروتنی حضرتعالی سلامت و شاد باشید ممنون🌷🙏
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۲۹
        دوردبرشما زیبابود لذت بردم دوردبرشما 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
        🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
        🪻🪻🪻🌹🌹
        ⚘️⚘️⚘️⚘️
        🌺🌺🌺
        🌻🌻
        ❤️
        پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۰۷
        سلام و عرض ادب
        درود بر شما زیبا بود
        و البته ترسناک
        امیدوارم هیچگاه چنین نشود
        موفق باشید و در پناه خدا
        🌼🌼🌼
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۱۴
        سلام و درود، ببخشید اگر موجب ترس شدم واقعا قصدم این معنا نبود هرچند ترس یکی از فرایندهای ناشناخته ی ذهن انسان است که در مواقعی با هشدار مانع آسیب دیدن می‌شود سلامت و شاد باشید و بلا از وجودتان دور سپاسگزارم🌷🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3