يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر میلاد غریبی زاده
آخرین اشعار ناب میلاد غریبی زاده
|
عزیز من از من میپرسی اهل کجایم!؟اهل جایی که نور ماه پاشیده می شد بر روی درختان شاه بلوط،برکه و صدای قورباغه ها و درختان سرسبز جلبگ زده،جایی که همه چیز وحش بود و طبیعت ،از اسب و سگ و انسان همه با هم در یک مکان همه نگهبان،میزبان،مهمان،جایی که با غروب میخوابیدیم و با طلوع بر میخواستیم و خود طبیعت بودیم،اما کنون اسیر شهرهای آهنی و سیمانی گشته ایم با آجر و سنگ فرش های بی پایانش و صدای جیغ مترو ها در زیر زمین و پنجره های سرد و بی روح با منظره کوچکی از آسمان و دود کارخانه ها و ندیدن ستاره های فروزان،جایی که مادران مست و پدران خیانتکار زیاد شده اند جایی که طایفه ها و فامیل و آشنایان از هم جدا شده اند،جایی که قدرت از غیرت به مادیات تغییر جبهه داده و شرف از صداقت به سیاست،ما اهل وحش بودیم اما اینجا اکثرا وحشی هستند ما قسم به نان و نمک بودیم اینجا اکثر ارزش به آهن و پاره سنگی هستند ما بی آلایش و دشمن گرگ بودیم اینجا خود گرگ ها با آرایش و آلایش هستند.ما لاله آزاد در دشت و دمن بودیم اینجا همه گلخانه ای هستند
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد. بله کاملا حق با شماست | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام و درود
تقابلات سنّت و مدرنیته و عواملِ موثر در این دومقوله ی اجتماعی را در دلگویه ی ارزشمندتان ، خوب به تصویر کشیدید به نظرم ردِ یکی و اثباتِ حقانیتِ دیگری در حالت و نگرشی تضادمحور نمی تواند که به بشرِ امروزی که اسیر در روزمرگی هاست ؛ کمک شایانی نماید . بلکه تلفیقِ هر دو روش و استفاده ی بهینه ی سودمند از ارزش های کمی و کیفیِ هر دوی این سبک ها ، برای ایجادِ تعاملی تعالی محور به جهت نجات انسانِ معاصر از کِشش ها و کشمکش های سطحی جلوه ی هبوط مُنجرِ این دو شیوه ی متمایز ، از ضروریات زندگانی هاست .
سلامت باشید و شاد