يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زهرا عابدی (دختر پاییز )
آخرین اشعار ناب زهرا عابدی (دختر پاییز )
|
دستامو محکم تو دستش گرفت و زل زد تو مردمک چشمام
بدون اینکه پلک بزنم اشک از چشمام سر خورد پایین
توی یه لحظه منو محکم قفل کرد تو بغلش
انقدر که توان کوچکترین حرکتی نداشتم
انگار مسخ شده بودم
چند دقیقه بعد از اینکه سرمو به سینه ش چسبونده بود دلم آروم گرفت
چقدر همه چی تو بغلش خوب بود
یه جایِ آروم و ساکت
مثل یه بهشتی که، از گرمای دلچسب بودنش همه ی دردای آدم آب می شن.
فقط یه خواب طولانی می تونه
بهانه ای باشه برای همیشه تو این بهشت بمونم.
اصلا جایی بود که هیچ تردیدی برای موندن یا نموندن
نمی تونستی پیدا بکنی.
با صدای ترسناکی چشمام و باز کردم
دیدم تو سردخانه یِ خاطرات دراز کشیده ام.
زهرا_عابدی (دختر_پاییز )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
متن ادبی زیبا و پر احساس بود