به نام خدا
گربه ای با موشکی در حال جنگ هم زمان رد شد الاغ گیچ و ومنگ
گربه بیچاره شد ، در دم هلاک زیر پای آن ، الاغ پیر و لنگ
موش شد ، پیروز با لطف الاغ گربه شد نابود ، بی دندان و چنگ
موش و گربه ، دشمن یکدیگرند هردو در جنگاوری ، خیلی زرنگ
بین شان ، هر گز نباشد همدلی هردو نقشه مي كشند ، خيلي قشنگ
گاه پیروز است گربه ، گاه موش بی وکیل و قاضی و بی چوب و سنگ
ای بسا ، لازم نباشد نقشه ای صد سپاه و لشکر و گردان و هنگ
همنشنی با وکیل و قاضیان بوق و کرنا ، داد و قال و آب و رنگ
موش و گربه ، زندگی کردن خطاست نیست لازم ، موشک و توپ و تفنگ
عقل و بینش ، گر شود ، ما را انیس جنگ کردن، می شود خود عار و ننگ
امنیت ، اول نیاز زندگی است کی توان ، آن را کشیدن در سرنگ
حلم و سلم و امن ، باشد ، چون هوا بی هوا ، کی زنده می ماند ؟ ، پلنگ
دیگران دیدن ، بود لطف خدا خویش تن خواهی بود ، نوعی شرنگ
همدلی از همزبانی ، بهتر است پس نباید کرد ، یک لحظه درنگ
هست شیرین شعر " باران " زمان هرکجا باشی ، به ايران ، یا فرنگ
محمد علي واشقاني فراهاني " ع . باران "
بسیار زیباست و متفاوت