سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پیله ناک و پروس

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۱۰۵۵۴۸
          بازدید : ۲۴۹۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چتر گیسوانم را میگشاید باد،
        بوران می آید
        سینه سرخها ، با نخستین برف میخوانند ...
        چه میشود کَرد،
        برای این سیاهی و سپیدی و سرخی، آخَر ؟
        تنپوش بارانیم را
        به صدفهای آرمیده میبخشم
        مرواریدناک و غمگین
        گریسته اند..
        چشم میدوزم به توتم آینه
        به قایقهای گریبان عاشقانگی
        و ملکه ای زیبا، به خواب می رود
        نه شبگردی میفهمد
        نه یاوه گویی میشنود...


        .
        .
        .
        پرسیدی کیستم؟
        آه، منم
        خورشید تافته ای
        در کلیسای جامع آغوشت
        شمع ها قلبم را می بوسند
        میسوزند
        خاموش میشوند..

        با آوازها و نتها
        و شیشه های ترد تکیلا
        بر طبل میکوبد، شب
        میدانم
        نه اربیل
        نه استانبول
        و نه تهران
        همیشه جنگ را ، اوهام پراکنده آغاز خواهد کرد


        .
        .
        .

        باز
        دسامبر دیگری آمد،
        و بر اندام حرمون ، توری از یخ پوشاند
        من
        آسمانی اشغالم
        در آغوش گرم تو ، حیران..
        با انگورهای بنفش پیراهنم
        با خراج طلافام کفشهایم
        چه بی سر و پا ،
        باد در آغوشمان میپیچد
        ما چون اسبان وحشی، رها
        در ساحلی دور میدویم
        میرویم تا راهی ناپیموده ...
        در خاورمیانه ، اگرچه
        همیشه جنگ است
        من به بیرقهای زرد تهی ، نمی اندیشم
        نه به مرز
        نه به رنگ
        مثل درختی تناور
        مثل خطی خونین ، در مصحفی کهن
        با کبوترانی سپید
        در گنبدهای مشرقیم..
        برای استشاره ی آفرینش
        یا الفبای انسان ..، آمده ام...
        آری....
        زمستان آمده بود
        من بودم و تو
        تو بودی و من
        لابه لای آلاله های آبی آرمید ،خیالت
        در پی کوهستانهایی ممتد
        و باران، پشت به پشت پنجره
        نفس شهر را  بند می آورد
        شعر و  شیشه های عطر، بهم  آمیخت
        پژمرده شد شب ساتن گلها
        پاییزان پرتره های گس
        پر از نقوش نارنجی  پوپکهای شرقی شد
        اکنون
        پیله ناک و پروس،
        به تب  دستانت  فکر میکنم
        و  به جاده های بلوطی بیگاه
        در   پیچاپیچ رهای همه ی پرندگی ها..




         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3