سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پیله ناک و پروس

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۱۰۵۵۴۸
          بازدید : ۲۴۸۷   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چتر گیسوانم را میگشاید باد،
        بوران می آید
        سینه سرخها ، با نخستین برف میخوانند ...
        چه میشود کَرد،
        برای این سیاهی و سپیدی و سرخی، آخَر ؟
        تنپوش بارانیم را
        به صدفهای آرمیده میبخشم
        مرواریدناک و غمگین
        گریسته اند..
        چشم میدوزم به توتم آینه
        به قایقهای گریبان عاشقانگی
        و ملکه ای زیبا، به خواب می رود
        نه شبگردی میفهمد
        نه یاوه گویی میشنود...


        .
        .
        .
        پرسیدی کیستم؟
        آه، منم
        خورشید تافته ای
        در کلیسای جامع آغوشت
        شمع ها قلبم را می بوسند
        میسوزند
        خاموش میشوند..

        با آوازها و نتها
        و شیشه های ترد تکیلا
        بر طبل میکوبد، شب
        میدانم
        نه اربیل
        نه استانبول
        و نه تهران
        همیشه جنگ را ، اوهام پراکنده آغاز خواهد کرد


        .
        .
        .

        باز
        دسامبر دیگری آمد،
        و بر اندام حرمون ، توری از یخ پوشاند
        من
        آسمانی اشغالم
        در آغوش گرم تو ، حیران..
        با انگورهای بنفش پیراهنم
        با خراج طلافام کفشهایم
        چه بی سر و پا ،
        باد در آغوشمان میپیچد
        ما چون اسبان وحشی، رها
        در ساحلی دور میدویم
        میرویم تا راهی ناپیموده ...
        در خاورمیانه ، اگرچه
        همیشه جنگ است
        من به بیرقهای زرد تهی ، نمی اندیشم
        نه به مرز
        نه به رنگ
        مثل درختی تناور
        مثل خطی خونین ، در مصحفی کهن
        با کبوترانی سپید
        در گنبدهای مشرقیم..
        برای استشاره ی آفرینش
        یا الفبای انسان ..، آمده ام...
        آری....
        زمستان آمده بود
        من بودم و تو
        تو بودی و من
        لابه لای آلاله های آبی آرمید ،خیالت
        در پی کوهستانهایی ممتد
        و باران، پشت به پشت پنجره
        نفس شهر را  بند می آورد
        شعر و  شیشه های عطر، بهم  آمیخت
        پژمرده شد شب ساتن گلها
        پاییزان پرتره های گس
        پر از نقوش نارنجی  پوپکهای شرقی شد
        اکنون
        پیله ناک و پروس،
        به تب  دستانت  فکر میکنم
        و  به جاده های بلوطی بیگاه
        در   پیچاپیچ رهای همه ی پرندگی ها..




         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5