سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غرَض

        شعری از

        مرتضی سماواتی

        از دفتر بی‌نام نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۰ ۲۱:۰۸ شماره ثبت ۱۰۲۲۱۵
          بازدید : ۳۴۲   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضی سماواتی
        آخرین اشعار ناب مرتضی سماواتی

        سالها بود که دور شعرو، خط کشیده بودم.
        حالم خیلی بده و خودمم نمیدونم چطوری از این حالِ بد، این شعر درومد. ببخشید که تو همچین ماه‌ی، این شعرو میذارم.
        شاید دیگه فرصتی نباشه. شاید.
        _____________________
        فعَلاتن فعَلاتن فعَلاتن فعَلن
        _____________________
        باید امروز بِری با پَرٖیا، کات کُنی
        پریا کاتُ‌ خودت را به من اثبات کنی
        بکُنی عشقِ خودت را به من احساسُ سپس
        خرجِ ولخرجیِ من، پولُ دُلارات کنی 
         
        بِهَم‌ـِــه، حالم از اون دخترِ عفریطه‌ی زشت ۱
        منم اون‌کس که تو را میبَره در بَحرِ بهشت
        نشَوی مُنتَخبم، سختْ پشیمون میشی
        «هرکسی آن دِرَوَد عاقبتـِــ کار، که کِشت»
         
        برُو باید اونُو رُسوای دو عالَم بکُنی
        خودِتَم، شوهرِ خوٰارزاده‌ی‌خالَه‌م بکنی
        بابتِ مِهریه هم، خدمتتان عَرض کنم
        حاضرم مَبلغِ ده پُورشه حوالَه‌م بکنی
         
        نکُنـِـــه فِک میکنی، تاج‌ِسَرت هست ازوناش
        که به این چِندِرِه‌غٰزْ پولُ پَلَه‌ت دوخته چِشاش
        مَنُو کـــه رویِ هوا وُ سَرِ دَستا میبَرَن
        گل‌ْپسر، فکرِ تواَم؛ فکرِ خودت باشی کاش
         
        من اَزونام که دَر دایِره، نادر شده اند 
        عَرصه را دیده وُ دلْ داده وُ شاعر شده‌اند
        من وُ «پروینِ» گُهَرْریز در این راهِ گِران 
        یِکّه‌ران وُ دگَران راکبِ قاطر شده‌اند
         
        هُنَرَم یکْ دو سه تا نیست‌؛ کثیرُ الْهُنَرم
        میبَرَد ارث زِ من، هر هنرم را پسرم
        مُنتَها خَلقِ پسر بی‌ پدر امکانش نیست
        مُفتَخر میکُنمت در رهِ خَلقِـــ اثَرم
         
        فقط اون آکِله باید برَوَد از یادم
        برو راهٖی‌ش بکُن، تا نخُوری فریادم
        خُرَّم آن روز که در جمع، بٖیایی وُ بِگی:
        «من از آن روز که در بَندِ تُواَم آزادم»
         
        البته خُلقِ مَنَم بَعْلِه نمیگم اَعلاست
        ولی یک‌خُرده در این دُوره‌زَمون، عِیبْ رَواست
        «آنجِلینا» هم اگر زوم کُنی، میگُرخی 
        «فکرِ معقولْ بفرما؛ گُلِ بی‌خار کجاست»
         
        مَنُو از بحثْ مَکُن پَرت وُ فقط گوش‌بکن
        حکمْ این است؛ وَ جُزْ این‌رُو، فراموش بکن
        سِجِلَت واز کُن وُ دختره را، خط‌زَنُ بعد
        سجلت واز‌تَر وُ نامِ مَرا توش بکن
         
        وبه فردا سَر از این خواب، تو بَرمیداری
        و ز رویای شبِــــ پیش، خبر میداری
        یا عمل کرده به آن؛ سَر به سماوات بری
        یا که چون یک عَمَلی، خاکْ به سَر میداری 
         
        حرف آخر اینِه که گولَمُو خُوردی، یه‌نَفَس
        مَنِه شاعر رُو چه بـــــه خُوشگُذرونی زِ هوَس
        غرَض این بودْ فِرِنْدام در این وانَفسا
        لحظه‌ای‌چند، بیآرَندْ به‌لَبْ خنده وُ بَس
         
        __________________________
        ۱- بِهَم‌ـِــه، حالم = حالتِ تَهوُّع دارم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲ شهريور ۱۴۰۰ ۱۵:۲۲
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش آمدید
        موفق باشید خندانک
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        پنجشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۵۱
        سلام. ممنونم از شما، خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        سه شنبه ۲ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۰۱
        درود
        غرضتان محقق شد جناب سماواتی
        👏👏👏
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۳:۴۷
        صد البته که غرض من هم، بود ولی فی‌الشعر، غرضِ دختره بود. خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۲۱
        درود


        خوش آمدید به شعر ناب


        شعرتان زیباست خندانک
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        پنجشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        سلام. لطف دارید. ممنونم.🙏
        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۰۴:۵۴
        خیلی خیلی قشنگ بود...
        استعدادتون در سرودن شعر ستودنی ست
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        مرحباااا بر شما... آفرین... آفرین
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۳:۴۹
        ممنونم. چه لذتی داد این نظرتون🙏
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۲۹
        باعرض ارادت
        قلمتان همیشه جاودان بادا
        شاعر بزرگوار
        خوش آمدی خندانک خندانک بزرگوار
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        پنجشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
        تشکر از شما🙏🌷
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۰:۱۳
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا خواندم از قلم شما
        مانا باشید ونویسا خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مرتضی سماواتی
        مرتضی سماواتی
        پنجشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        متشکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        خدیجه وفایی راد ( غریبه)
        جمعه ۵ شهريور ۱۴۰۰ ۰۷:۲۵
        درود بر شما خندانک
        به شعر ناب خوش آمدید خندانک
        هُنَرَم یکْ دو سه تا نیست‌؛ کثیرُ الْهُنَرم
        میبَرَد ارث زِ من، هر هنرم را پسرم
        مُنتَها خَلقِ پسر بی‌ پدر امکانش نیست
        مُفتَخر میکُنمت در رهِ خَلقِـــ اثَرم خندانک
        بسیار عالی سروده‌اید خندانک
        امیدوارم هر چه زودتر حالتان خوب شود خندانک
        اللهم اشف کل مریض خندانک
        شاعرانگی تان مستدام خندانک
        علی نصرالهی (مجنون)
        پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۱:۴۲
        بسیار عالی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5