يکشنبه ۲ دی
برگ و باد شعری از محمد رضایی
از دفتر عقل و دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۴۸ شماره ثبت ۱۰۱۱۴۹
بازدید : ۱۷۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب محمد رضایی
|
94برگ و باد
12/6/99. 18:20
1.بادی وزید و برگ را بردش
تندش کردشاخه را شکستش
2.انگار موها را باز کرد دار در باد
آب امواج وقطرات را به اسمان فشاند
3.آدمی را از صحرا به داخل کشوند
از بیهوده رستن ها به استراحت کشوند
4.عشایر را به باران و کوچ واداشت
زمین ها شخم ودر ان دانه بکاشت
5.شاخه شکسته را روی اب سوار کرد
عاشقون را اورد بیرون برایشان دعا کرد
6.اِی باد برگ را به داخل اب کشوند
رسید به آبشار شاخه ان را بیرون کشوند
7.باد ابرها را به هم میزد و باران گرفت
هفت رنگی تشکیل و باد کمی آرام گرفت
8.کودکی در حال کار و پیکار با روزگار
مداد و خودکار نهاد کنار، کار اورد به یادگار
9.سرد شد انگار باران امشب مهمانه
بر سر همه میزد و برای کودک داشت بهانه
10.خورشید روی رنگین کمان بازی میکرد
به عاشقون گرما و باسون بازی میکرد
11.یکی بود تنها به دنبال یک هم صحبت
خود را میفروخت برای ان حتی اندکی محبت
12.گفت ارزویم بود بیرون روم با او دوشادوش
کاش در شبی خاکستری میگرفتمش در اغوش
13.زمستون برای خدافظی خود را اماده میکرد
بهارهم سرمای سوزان زمستون را نشانه میکرد
14.باران آمد و مریضی ها را بشست
کرونا و سرطان را هم ز زمونه برفت
قسمت اول
|
نقدها و نظرات
|
شعر به گویش لری بختیاری نوشته بودم برش گردوندم بد شد. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است
با نظر بانو فتحی موافقم
موفق باشید