جمعه ۲ آذر
نکند دیر شود خنده تو ... شعری از مهدیه محمودی
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۴۱ شماره ثبت ۱۰۰۵۷
بازدید : ۸۱۷ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب مهدیه محمودی
|
نه ، دروغ است که من غمگینم
کودک سرخـوش فـــــروردیــنم
این چه رازیست که در عالم خویش
اینـچنین سردم و سر سنگیـــــنم !
منکه از شور و شعف لبریزم
پس چـه شد قهقه شیرینم ؟!
نکنــــد باغـچـه را آب نـداد
باغبانی که منش نسریــنم
در همه عالم و آدم گشتـم
تا بیـابــــم کسی از آئیــنم
تو که رفتی ... زچه پرسی که چرا
نیـست رنـگی به رخ سیمیــنـم
چه کنم در همه جا و همه کس
برق چشــــمان تو را می بینم
روح در رقـــص من و نـغـمه تو
عاشــــقم ، کافرم و بی دینم
سفره صبح من و قصه توست
شعر شیــرین کنم و بنشینم
نکنـد دیــر شود خنــــــــده تو
تو دعایی که منـش آمیــــــنم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.