سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سربازی دوران دفاع مقدس
        ارسال شده توسط

        منوچهر فتیان پور (راد)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۳۹ | نظرات : ۳

        سربازی
        درزمان خدمت سربازی، دردوران دفاع مقدس برخی از سربازها بهر دلیلی، تمایلی بخدمت نداشتن ،مثلا ترس از جنگ وتک فرزند بودن یااینکه بیماری، می خواستن بهرنحوی معافیت بگیرند .
        یه روز اول صبح دردوره آموزشی ، سرگروهبان همه را بخط می کنه می گه،آنهایی مشکل خاصی ویا بیماری دارند دستاشون ببرن بالا، بین یک گردان ؛ شش الی هفت نفربودند که دستشون بردن بالا، سرگروهبان که وظیفه اش جداسازی این افراد بود تا اول صبحی اون ها راببره سوار اتوبوس کنه برن درمانگاه  به هر کدوم که می رسید سوال می کرد ،مشکلت چیه بنا به تشخیص وتجربه خودش رها می کرد، که مشکل داره یانه ،به نفر جلوی من که رسید!
         بهش گفت: مشکل شما چیه؟
         گفت :ببخشید من مشکل شنوایی دارم، گوش هام سنگینه نمی شنوم
        بهش گفت :برو سوار بشو
        گفت کجا ؟
        سرگرهبان بهش گفت داخل اتوبوس
        همین که دوقدمی برداشت!
         گروهبان یک سکه دستش بود،پشت سرش پرت کرد، یهویی سربازه روش برگردوند وببین چیه بود ،کجا افتاد ،دقیقاً سکه پشت سرسرباز افتاد بود
         گروهبان بهش گفت سرباز برگردد.
         سربازه گفت خودت گفتی برو سوارشو ،حالا پشیمون شدی؟
         گروهبان گفت ،بله گفتم برو، فکر کردم آدم صادقی هستی
         اما،حالا فهمیدم شنوایی شما ازمن سالم تره .
        سربازه گفت یعنی چه؛ خودت پول درآوردی از جیبت، پشت سرم انداختی، حالا میگی برگردسالمی ،آخه مگه تو دکتری؟
        گروهبان گفت باشه،حالا بروناراحت نباش ،یه کاریش می کنم دیگه!
        اتوبوس هم همینطوری پارک شده بود، گروهبان بنوعی می خواست سربازان تقسیم بندی کنه ،کدوم سرباز برانیروزمینی انتخاب کنه ،کدومِ برا نیروی هوایی، وکدوم برا هوانیروز، نفرات که تقسیم بندی کرد، سربازه افتاد برا هوانیروز.
        رفت اعتراض کنه گفت من نمی رم، گروهبان گفتش مگه دل بخواهیه
        سربازه گفت بابا من می ترسم
         گفتش از چی می ترسی ،مگه می خوای بری جبهه، گروهبانه گفت نترس نمی برنت .
        سرباز گفت: براچی من انتخاب کردی اگه جبهه نمی برنم
         گروهبان گفتش :بابا نیروی زمینی می ره جنگ می کنه هوانیروز که نمی ره
         سرباز گفت بابا منو دیونه کردی، برا چیه برم من می ترسم ،بفرستم نیروی هوایی که خدمتش توشهره نگهبانی بدم
        اتفاقاً میری هوانیروز کیف می کنی.
         یعنی چطور؟
        می ری آموزش بهت میدن ،ممکنه تاآخر خدمت دو سه روزنوبت تو بشه برا جبهه، دیگه خوش می گذرونی
        سربازه گفت: ببین تورا خدا
        سرگروهبان بیا تورا خدا کمک کن، من بچه یتیمی هستم ،کاری بکن من معاف بشم .
        گروهبان گفت پسر جون ،حالا برووایسا وقتی رفتی نگران نباش  رفتی اونجا یه زنگ بزن ،درسش می کنم برات
        همین که دوروز رفتی منطقه خوشت میاد، بعد معاف می شی می فرستن شهرتون  دیگه چی می خوای سربازه گفت ممنونم دست دردنکنه.
         خلاصه سرباز راضی شد، به رفتن وبعد دوسال خدمت سالم برگشت به شهرشون
        پایان
        انشاالله همه جوانان ما بداند امنیت کشور به حضورآنها درخدمت به نظام کشور خیلی موثر هست
        منوچهر فتیان پور(راد)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۸۳۹ در تاریخ دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
        خندانک
        منوچهر فتیان پور (راد)
        منوچهر فتیان پور (راد)
        يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۱۸
        باسلام
        حضور ارزشمندتان به صفحه داستان سربازی دفاع مقدس خیرمقدم می گویم./
        خندانک سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        منوچهر فتیان پور (راد)
        منوچهر فتیان پور (راد)
        دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۵۰
        باسلام
        حضور ارزشمندتان به صفحه داستان سربازی دفاع مقدس خیرمقدم می گویم./
        خندانک سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3