پنجشنبه ۱ آذر
کاش می شد بی خاطره ماند..
ارسال شده توسط مریم غریبی در تاریخ : شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ ۰۳:۲۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۷۵ | نظرات : ۰
|
|
خاطرات ...
خاطرات رفیق لحظه های تنهایی ما هستند که همیشه به آنها می اندیشیم..!
به آنهایی که همیشه در افکارمان قدم می زنند و
می دانیم که هنوز دوستمان دارند و از دور باهم بودنهایمان را فریاد می کشیم..
می دانم بیشتر اوقات با آنها راه می رویم
نفس می کشیم
می خوابیم
بیدار می شویم
و....
نمی دانم چگونه می شود از این دنیا جدا شد و تا مرز فراموشی ها پیش رفت و جز به ساکنین فعلیش به کسی دیگر فکر نکرد ...
خیلی از ماها بعضی وقتها دلمان می خواهد بی خاطره باشیم و آنها را در آینه حقیقت جا بگذاریم و دستی آرام بر روی پیشانی زندگیمان بکشیم تا بتوانیم لحظه ها را زندگی کنیم ...
نمی شود ..
می دانم نمی شود اما..
کاش می شد بی خاطره ماند ..
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۴۳۰ در تاریخ شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ ۰۳:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.