پنجشنبه ۲۹ آذر
برداشت آزاد از پست ابولفضل رمضانی(کدکنی درباره شاملو)
ارسال شده توسط محمد حسن ایوبی در تاریخ : يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ۰۳:۲۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۷۹ | نظرات : ۹
|
|
سلام!
درود بر شاعران؛جاودانه های ادب سرزمینم. . .
این متن نقد نیست چون میزبانی نداریم که بتوان نقدش کرد،این متن بیشتر یک نوع دعوت است،دعوت به یک نگرش شخصی!
متن دوست خوبم ابولفضل جان رمضانی را خواندم اما نظرات را نه. . .چون قصد کردم تا عقاید را کاملا شخصی و ناب بیان کنم.
شاعر از نگاه من کسی است که عواطف، احساسات و دغدغه های پر رنگ تری نسبت به دیگران دارد و پیوند عمیقی با کاغذ و قلمش دارد و مخاطبان زیادی را به تامل و تعمق وا می دارد پس کسی که دغدغه ی توازن و قافیه دارد و احساسات و الهاماتش در اولویت های بعدی هستند...شاعر نیست! شاید تخصصی در رابطه با شعر،عروض و قافیه،وزن. . .و دیگر فنون داشته باشد.شاید برای همین است که میگویند شاعر عاشق است یا عاشق شاعر است!
اما شاعر خوب کیست. . .؟شاعر خوب کسی است که علاوه بر احساسات عمیق و بیکران خود عالم به فنون و ارکان شعری باشد و با ترکیب احساس و نظم سروده ای بسازد دلنواز. . .
استاد شفیعی کدکنی و شاملو از بزرگان ادب این سرزمین هستند که طرفداران زیادی دارند که البته بهترین طرفدارانشان آنانند که طرفدار آثارشان اند نه نام و تعاریفی که از آن ها شنیده اند. . .
احمدشاملو نیز یکی از آن عاشقان است که اشعار زیبای او اهمیت توازن و آهنگ اشعارش را کمرنگ کرده است و در مورد "تالی فاسدش" باید بگویم که بستگی به مخاطب دارد،یعنی مخاطب است که انتخاب میکند به دنبال شاعر برود یا اشعار شاعر! تالی فاسد شاملو فکر میکنم که موضوعی شخصی است و این خوانندگان هستند که این شکل را بارز تر جلوه میدهند. . .
بنده عاشق شعر نو هستم(چون بوی نویی میده!) و برایم همیشه تازه است پس شعر کلاسیک را دوست ندارم به دلیل کلاسیک بودنش!اساسا هر چیزکلاسیکی را خیلی دوست ندارم و احساس میکنم همه به یک شکل هستند اما شدیدا در اشعار کلاسیک به دنبال مضمون،واکاوی میکنم و گاهی حتی آن شعر کلاسیک را بدلیل زیبایی مفهومی و توازن واژه ها و قافیه های ناب چندین بار میخوانم و لذت میبرم. . .اما دلیل من برای طرفداری از قالب های نو و سپید(اشعار با قافیه های نا متوازن)منحصر به فرد بودن آن است و دراین قالب ها هر کس میتواند سبکی برای خود اتخاذ کند و روی عمق مفهمومی شعر بیشتر کارکند. . .
پس اصلاح میکنم که کلاسیک را دوست ندارم اما به دلایل متعددی که گفته شد شعر نو را بیشتر دوست دارم!
میخواستم حرفی از کهنه و نو نزنم اما عذر میخواهم که این عشق و تعصب نگذاشت. . .
در پایان باید بگویم اهمیت شاعر،شاملو و استاد شفیعی و همه شعرا در مخاطبان خوب و فرهیخته شان است و تعدد طرفداران و سلایق من و شما ارزش شاعر را کم و زیاد نمیکند. . .پس وقتی اشعار شاعری را نمیپسندید آن شاعر را کم ارزش نکنید!احترام و عزت آن شاعر را به دلیل داشتن تفکرات و عقاید زیبا و همچنین مخاطبان خوب و متعددشان حفظ نمایید!!
*با تشکر از "عمالدین صفایی"عزیز دوست خوبم که من را به نظر دهی درباره ی پست دوست عزیز دیگرم"ابولفضل رمضانی"دعوت کرد.
"محمدحسن ایوبی"
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۱۳۵ در تاریخ يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ۰۳:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
سلام عزیز دل برادر. . . راستش را بخواهید این حرفتان را تایید میکنم که عجولانه دست به قلم زدم. اما درباره شخصیت شاملو یا تالی فاسدش برداشت شخصی ام را بیان کردم. . .حرف دیگر این که من در پستم اشاره کردم که شاعر دریای احساسات است اما شاعر خوب کسی است که به وزن و ارکان شعر اهمیت میدهد پس وزن جزء لاینفک یک شعر زیبا و دلنواز است. . . . دوست عزیز شما درباره ی این که از شعر نو به کلاسیک رسیدید بنده را هم شبیه خود پنداشتید اما باید بگویم در این باره من و شما کاملا برعکس هستیم چون بنده از ترانه به کلاسیک و از کلاسیک به نو رسیدم. . .وقتی کلاسیک میسرودم عاشق شعر نبودم و فقط ژست شاعری میگرفتم و برای قافیه ها کلمه جور میکردم. . .اما حالا عاشقانه دست به قلم میزنم و شاید ندانید که خودم چندین بار میخوانم و غرق در احساس خودم میشوم که البته این تاثیر الگو و استاد مانا و جاودانم سهراب سپهری است که البته بسیار سعی کردم شبیه ایشان شعری نسرایم و سبکی برای خود داشته باشم. . .فکر میکنم این اتفاقاتی که برایتان عرض کردم مصداق جمله استاد احمدی زاده ملحق یعنی:هوس انتخاب است اما عشق یک اتفاق. . .باشد! آری من شاعر نما بودم وقتی که انتخاب کردم اما شاعر شدم وقتی که این اتفاقات افتاد. امیدوارم سوء تفاهم نشود که من روی شعر نو و نوسرایان تعصب دارم بنده فقط عرض کردم شعر نو را بیشتر از کلاسیک دوست دارم و شعر سپید را هم از لحاظ مضمون و پیام بویژه احساس شاعر دنبال میکنم و لذت میبرم. سپاس از پست مفیدتان که شاعران زیادی را به تفکر و توجه در علایقشانن(قالب های شعری)و همچنین شناخت شخصیت های شعر و ادب این سرزمین دعوت کردید. موفق! | |
|
سپاس از حضورتان بزرگوار جناب رمزی عزیز | |
|
سلام دوست عزیز.خوش آمدید! نظراتم خالی از تفکر نیست.انتظار متن علمی را از عالمان داشته باشید نه منی که دلی مینویسم و دغدغه هایم را روی کاغذ می آورم. یا حق! | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سپاسگزارم بابت توجه شما و دغدغه تان درباره ی شعر و ادب پارسی که امروز بسی کم رنگ یا اصلا بی رنگ است.
استاد محمد رضا شفیعی کدکنی،درباره ی احمد شاملو نقدی دارد که در چراغ و آینه چاپ شد!
این نقد سروصدا زیاد داشت و عده ای هم سعی به دفاعیه داشتند که ثمرش قلم فرسایی بیهوده بود که نه قلم شفیعی کدکنی را زیر سوال برد نه خودش را.که ادیبیست ماورای خود ادب.(که اگر شاملو دفاعیه داست،خودش دفاع میکرد)
دور نما داشتن از یک چیز ممکن است یا آن را آنقدر درنظر بیننده اش شیرین جلوه دهد که تبدیل به آمال شود و یا آن قدر تلخ که انزجار بیافریند.
بنده شعر گفتن را با نیمایی و بعضا تعداد خیلی کمی سپید شروع کردم.هر جاهم که می نشستم میگفتم:من از کلاسیک خوشم نمی آید چون شاعر در بند است!نمیتواند منظورش را القا کند،اصلا دستش بسته میشود و از این قبیل حرف ها!
دلیل این حرفا ها که بنده در سال 91 میزدم این بود که به کلاسیک نرسیده بودم،کلاسیک نویس نبودم!برای همین ضعف بدعت نیما و نابدعت شاملو را شاهکار به حساب می آوردم. و خودم را در آینده ای دور یک احمد شاملو میدیدم. که الان به این نتیجه رسیده ام که نه قافیه و عروض بند است نه دست شاعر بسته.
مشخص است که نه شما عزیز بزرگوار و نه عماد عزیز یا متن شفیعی کدکنی را نخوانده اید یا توجه کامل نداشتید و عجولانه دست به قلم بردید.
شفیعی کدکنی درباره شاملو از قول اخوان ثالث میگوید:عزیز جان این شاملو خودش خوب است(خودش خوب است!!!!!!!!)اما تالی فاسد دارد."
تالی فاسد شاملو ملموس است،اینهمه شاعرنما در سراسر محافل شعری،اخر خرجی ندارد یک کاغذ است و یک خودکار،بعضا خودشان هم نمیفهمند چه گفته اند.
چندوقت پیش با دوستی سپید سرا درمباجثه ای بودیم،زمانی که خواسته ی بنده فقط توضیح معنی شعر ایشان بود،اول صغری کبری چید بعدهم فحاشی. کرد!
تالی فاسد این است،چه کتاب ها،چه شاهکار هایی که میتوانست رقم بخورد اما این سهل سازی احمد شاملو جلویش را گرفت.
تا پخته شود خامی بسیار سفر باید اما احمد شاملو این سفر را حذف کرد.
اما درباره تعریف شعر،شفیعی کدکنی در صور خیال در شعر فارسی، شعر را خیال همراه با موسیقی درغالب وزن میداند.
عبدالحسین زرین کوب نیز وزن را از ویژگی های شعر میداند.
راستش بنده هنوز هم فرق دلنوشته را با شعر سپید نمیدانم.
ویژگی های عجیب و غریبشان راهم درک نمیکنم.(امیدوارم دوستان برایم توضیحاتی بدهند که سخت درمضیغه ام)
درسلیقه های شخصیتان هم که بنده اجازه ی اظهار نظر ندارم،هرچیز که نو است را شما دوست دارید،بنده همه اش را دوست دارم هم نو را هم کهنه را!(منظور از نو نیما و ال نیما هسنتد)
درپایان هم تشکر میکنم از این کار قشنگ تان امیدوارم مجالی فراهم شود برای تبادلات دوستان.(برای همین تیک نقد را میزنم)
پرچانگی هایم را ببخشایید.
درپناه حضرت حق