بنام نگارگرعشق..................
.................................................................
همه ی عزیزانم......سلام علیکم......
........................................................................
ازاینکه می بینم ....بعضی ازهموندانِ گرامی...به خاطرِ حقیر...موردِ تهمت واهانت های .......جناب(...............) بانام های مختلف....قرارمی گیرند....واقعاً شرمنده ام وازانها، عذرخواهی می کنم....تاامروز....مخاطبِ ایشان...بنده بودم...گرچه به خاطرِ جهل....هیچگاه نفهمیدند که کارِ حقیر(زیراب زنی) نبوده...ونخواسته ام چنین چیزی را...واصرارهم برچنین امری نداشته ام....فقط وفقط، به خاطرِ دیگران....وامنیّت فضای سایت بوده وبس....ولی امروزدیدم که بعضی دیگرازعزیزان راهم مخاطب قرارداده اند...که خدامی داند چقدرازین موضوع ناراحتم...گرچه درهردوموردِ دیدم به چشمِ خودم که مدیریتِ سایت...چقدرزود ..متوجّه شدندو...اقدام لازم راانجام دادند...که ازین بابت ازایشان....ممنونم.
چیزی ندارم عرض کنم...جُزاینکه دراین ماهِ مبارک وپِرفضیلت....که درانتهایش هستیم....برای دوستانِ عزیزم.ازخدای بزرگ....طلبِ بهترین هاراداشته باشم....وایضاً برای جناب(.................) واحیاناً اعوان وانصارش هم....طلبِ بخشش وآمرزش نمایم..........
............................................................
فرازهایی ازنهج البلاغه ی مولا، حضرتِ امیر(صلوات الله علیه)...،شاید...تذّکری باشد برای خودم...و....
...............................................................
همان دنیا پرستان،چون سگ های درنّده، عوعو کنان...برای دریدنِ صید درشتابند،..برخی به برخی دیگرهجوم می آورندو...نیرومندشان، ناتوان رامی خورد، وبزرگشان،کوچکترهارا.......
دنیا،آنها رابه راهِ کوری کشاند.ودیدگانشان راازچراغِ هدایت پوشاند...ودربیراهه سرگردان......
به یقین بدان که تو، به همه ی آرزوها نخواهی رسید....وتازمانِ مرگ بیشترزندگی نخواهی کرد...وبرراهِ کسی می روی که پیش ازتو می رفت....پس دربه دست اوردنِ دنیا،آرام باش....
پس هرتلاشگری به روزیِ دلخواه، نخواهدرسید....وهرمُداراکننده ای...محروم نخواهدشد....نفسِ خودراازهرگونه پستی،بازدار...هرچند تُرا به اهدافت برساند....زیرانمی توانی به اندازه ی آبرویی که ازدست می دهی بهایی به دست اوری.....برده ی دیگری مباش...که خداوند تُراآزادافرید...آن نیک که جُزباشّر به دست نیاید....نیکی نیست.....وان راحتی،که باسختی های فراوان به دست اید...آسایش نخواهدبود.
بپرهیرازآنکه مرکبِ طمع ورزی تُرابه سوی هلاکت به پیش رانَد....
باان کس که باتو دُرشتی کرده،نرم باش....که امیدَ ست به زودی دربرابرِ تو،نرم شود...با دشمنِ خود، با بخشش رفتارکن....زیراسرانجامِ شیرینِ دو، دوستی ست«انتقام گرفتن، ویابخشیدن»..اگرخواستی ازبرادرت(دوستت) جداشوی جایی برای دوستی ،باقی بگذار......(عنانِ مِهر،چنان پاره کُن که گرروزی شوی زِکرده پشیمان، به هم توانی بست).
بریدنِ با جاهل، پیوستنِ به عاقلَ ست...کسی که ازنیرنگ بازیِ روزگار درامان باشد...به اوخیانت خواهدکرد....وکسی که روزگارِ فانی رابزرگ بشمارد....اوراخوارخواهدکرد....چنین نیست که هرتیراندازی، به هدف بزند......هرگاه اندیشه ی سلطان تغییرکند،زمانه دِگرگون خواهدشد........ازسخنانِ بی ارزش وخنده آوربپرهیز....گرچه آن راازدیگری نقل کرده باشی.....
..................................................................................
بازهم ازهمه ی دوستان وعزیزان.....عذرخواهی می کنم....وعرض می کنم به ان ناصحانی که....بنده رانصیحت می کنند که.......
(بگذریم...........)...وبازهم تشکّرمی کنم ازسید حاج فکری عزیز.......شادباشید انشاءا..............