هزار و چند سال قبل، پهلوان اسطورهای ایران، رستم با قلم فردوسی جان دوبارهای گرفت و در کارزار با اهریمنان و دشمنان ایران، دلاوریها کرد، آنچنان که در گذر زمان بدل به معروفترین قهرمان ایرانی و سمبل رشادت و نیرومندی شد.
فردوسی در شاهنامه سروده است: "که رستم یلی بود از سیستان / منش کردمی رستم داستان" و با این بیت بر نقش انکارناپذیر خود در خلق و پرداخت شخصیت بیهمتای این قهرمان تاکید کرد، اما بیراه نرفتهایم اگر بگوییم که رستم نیز اسطوره فردوسی را خلق کرد و به او امکان زندگی در طول سدهها را داد، مثل اولیس که هومر شاعر، جاودانگی و شهرتش را مدیون اوست.
در این مورد نیز شهرت رستم و فردوسی با یکدیگر پیوند یافتهاست؛ گاه حتی رستم از خالق خود پیشی میگیرد و به واسطه جنگاوریهای او، فردوسی و شاهنامه نیز بهانه خودنمایی پیدا میکنند، بهویژه در میان غیرپارسی زبانان و یا بهطور خاصتر، غربیها؛ خوانندگانی از این دست، اغلب به برشها و فصلهایی کوتاه از شاهنامه دسترسی دارند و تنها بخشی از این کاخ نظم و شکوه بینظیر آن را درمییابند، آن هم بخشهایی که رستم و نبردهایش به آن جلوه دیگری بخشیدهاست.
در حقیقت، شیوهای که در ترجمه شاهنامه فردوسی به زبانهای غربی تاکنون رایج بوده، مبتنی بر گزینش فصلهای درخشان آن است که در بیشتر آنها "رستم" نقشآفرینی میکند.
رویارویی او با اسفندیار یا کشته شدن سهراب به دست رستم، همواره از مضامین مورد توجه ایرانشناسان و مترجمان شعر پارسی بوده و ترجمههای بسیاری از این فرازهای شاهنامه به زبانهای مختلف منتشر شدهاست.
از نمونههای قدیم؛ ترجمه روکرت
یکی از نمونههای قدیمی، ترجمه فردریش روکرت (Friedrich Rückert) از تراژدی "رستم و سهراب" است.
روکرت شاعری بود زاده شهر شوانیفورت آلمان در اواخر قرن ۱۸ میلادی که شوق شرق و زبانهای شرقی او را به سوی ادبیات فارسی و ترجمه اشعار حافظ، سعدی، مولوی و در نهایت، فردوسی، سوق داد.
آنه ماری شیمل (دیگر شرقشناس شهیر آلمانی)، ترجمه روکرت از حافظ را "کاملترین و معتبرترین ترجمه" از این شاعر پارسی به زبان آلمانی میداند و بر ارزش آن صحه میگذارد.
اما اینجا صحبت بر سر شاهنامه و داستانهای شگرف آن است که روکرت را شیفته خود کرده بود، بهخصوص فراز "رستم و سهراب" که بنا به ذات تراژیک داستان، واجد کیفیتی غمانگیز و تکاندهنده است. شیمل ترجمه روکرت از این داستان را "حزین و دلنشین" میخواند و وفادار به متن.
این ترجمه سال ۱۸۳۸ به سرانجام رسید و از آن زمان بارها تجدید چاپ شده که آخرین آن مربوط به چند ماه پیش است (فوریه ۲۰۱۱)، اما اینبار تراژدی "رستم و سهراب" نه به شیوه کلاسیک (کاغذ و چاپ)، بلکه به صورت الکترونیکی منتشر شدهاست.
از نمونههای متاخر؛ ترجمه کلینتون
یک و نیم قرن پس از فردریش روکرت، تراژدی منظوم رستم و سهراب توسط ایرانشناسی دیگر به نام جرومی دبلیو کلینتون به شعری سپید برای خوانندگان انگلیسی زبان تبدیل شد؛ گرچه در این فاصله طولانی شاعران و ایرانشناسان دیگری این تراژدی را به زبان انگلیسی برگردانده بودند، مانند ماتیو آرنولد در نیمه دوم قرن ۱۹.
در حقیقت، نمونه جرومی کلینتون از متاخرترین ترجمههای رستم و سهراب به یک زبان غربی است که سال ۱۹۸۸ منتشر شد.
جرومی کلینتون (۱۹۳۷ – ۲۰۰۳) استاد ادبیات و زبان فارسی در دانشگاه پرینستون بود. قبل از انقلاب اسلامی چند سالی سمت مدیریت موسسه آمریکایی مطالعات ایران را برعهده داشت و همین خود دلیلی بود برای زندگی در تهران و آشنایی بیشتر با فرهنگ و ادبیات ایرانی. در همان سالها بود که کتاب "بررسی انتقادی دیوان منوچهری دامغانی" را منتشر کرد، اما شهرت کلینتون بیشتر به واسطه شاهنامه و ترجمه فصلهایی از آن است، چنانچه پس از مرگ او، دوست و همکار ایرانیاش، دکتر احمد کریمی حکاک مقالهای نوشت که عنوان "درگذشت یک فردوسی شناس" (Loss of a Ferdowsi scholar) را بر خود داشت.
کلینتون چند سال پس از ترجمه "تراژدی رستم و سهراب"، بار دیگر به سراغ شاهنامه و قهرمان معروف آن، رستم میرود و داستان "رستم و اسفندیار" را ترجمه میکند. این ترجمه سال ۱۹۹۹ با عنوان "در چنگال اژدها" منتشر شد و آنقدر ارزشمند بود که جایزه ترجمه لوئیس راث در سال ۲۰۰۲ را نصیب جرومی کلینتون کند.
کاملترین نمونه؛ ترجمه دیک دیویس
از میان همه نمونهها به نظر میرسد که ترجمه دیک دیویس میتواند زمینه بهتری برای شناخت غربیها از اسطوره رستم به دست دهد، چرا که در نوع خود از همه آنها کاملتر است.
به بیانی دیگر، او به یک نبرد یا تنها فرازی از زندگی قهرمان ایرانی اکتفا نکرده، بلکه داستان رستم را از آغاز تا انتها روایت کردهاست؛ تولد معجزهآسای رستم به یاری سیمرغ، سالهای جوانی، عشقبازی با تهمینه، نبرد تراژیک پدر با پسر، گذشتن از هفت خوان، رهایی بیژن به دست او، کشتن اسفندیار و در نهایت مرگ غمانگیز رستم، تعدادی از فصلهایی هستند که در کنار یکدیگر کتاب "رستم: قصههای عشق و جنگ" را شکل میدهند.
دیک دیویس (شاعر و مترجم انگلیسی) همدوره جرومی دبلیو کلینتون است. زمانی که کلینتون ترجمه رستم و اسفندیار را منتشر کرد، دیویس بزرگترین پروژه ادبی زندگیاش را به نیمه رسانده بود.
این پروژه، فراهم آوردن متنی به نسبت کامل از شاهنامه فردوسی در زبان انگلیسی بود که اجرای آن قریب به هفت سال به طول انجامید (۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳). در حقیقت، کار سخت دیک دیویس این ترجمه بود و میتوان کتاب "رستم: قصههای عشق و جنگ" را پارهای درخشان از آن دانست که سال ۲۰۰۷ به شکلی مستقل(گیریم با برخی تفاوتها) منتشر شد.
رویکردی که دیویس در ترجمه شاهنامه داشته، متفاوت از اسلاف خود است؛ نه شاهنامه را کامل به نظم ترجمه کرده و نه کامل به نثر. به شعر سپید نیز در این مورد چندان اطمینانی نداشتهاست. از این رو به ترکیبی از نظم و نثر رسیده که ریشه در سنت نقالی ایرانیان دارد، به این مفهوم که لحظههای معمولی اثر را به نثر درآورده و لحظههای حسی و عاطفی آن را به نظم.
این ترجمه نیز اقبال والایی داشته، بهطوری که یکبار توسط نشریه واشنگتن پست به عنوان بهترین ترجمه سال برگزیده شد و بار دیگر نیز جایزه National Endowment for the Humanities را تصاحب کرد.
نمونهای متفاوت؛ کمیک استریپ رستم
در نهایت به نمونهای از هر حیث متفاوت میرسیم، نمونهای که دیگر نمیتوان نام ترجمه را بر روی آن گذاشت. اینجا رستم از متن اصلی دور میافتد و مستقل از شاهنامه و فردوسی ادامه حیات میدهد؛ قدم به سرزمینهای دوردست میگذارد و مانند میلیونها ایرانی که در این سالهای اخیر مهاجرت کردهاند، او نیز در فرایند سازگاری و مطابقت با فرهنگ سرزمین میزبان شرکت میجوید. به عبارتی، مجموعه کمیک استریپ رستم، تصویری دیگر از این قهرمان ارائه میکند که بیشتر از آنکه ایرانی باشد، غربیست.
اولین جلد از این مجموعه سال ۲۰۰۵ منتشر شد که نام "رستم و سهراب" را بر خود داشت در حالی که از عناوین سه جلد دیگر نمیتوان حدس زد کدام بخش از شاهنامه الهامبخش نویسندگان و طراحان آن بودهاست. این عناوین عبارتند از "بازگشت پادشاه"، "نبرد با دیوها" و "در جستجوی پادشاه".
مجموعه نیز حاصل همکاری بروس بهمنی (نویسنده و ویراستار)، روبرت ناپتون (نویسنده و ویراستار)، کامرون دورقی (ویراستار)، جیمی دورقی (ویراستار) و کارل آلتستاتر (تصویرساز) است (چهار ایرانی مهاجر در کنار هنرمندی غربی) و به نظر میرسد که طرفداران خود را بیشتر از میان نسل دوم ایرانیان مهاجر پیدا کردهاست.
نوشته احسان عابدی/روزنامه نگار