دلنوشته
گاهی دوستت_دارم هایمان را فریاد نمی زنیم
بهتر
هر چه با فریاد باشد، گوش آدم را کر میکند و بعد از مدتی دیگر تمایل به شنیدن آن نداری
نه اینکه نخواهی نه!�
اتفاقا سراپای خواستنی
اما...
گوشت تیر می کشد از پژواک یک واژه تکراری و روزمره
واژه ای که این روزها زیاد بر سر زبان ها افتاده
گاهی برای رسیدن به یک خواسته ناچیز
گاهی برای سرپوش گذاشتن بر کمبودهایمان...
ما خدایِ عدالتیم در زمین،حتی:
آنقدر خودخواهیم که تقدس این کلمه زیبا را به تملک خود در می آوریم
چون دوستش دارم پس مال من است،
چون دوستم دارد پس در زندان قلب من است
به نظر من دوستت دارم یعنی ابتدا و انتهای آزادی
یعنی از ازل تا به ابد
تو کبوتر جلد آغوشِ منی
و آغوشِ من خانه امن توست
دوستت دارم یعنی در این هوای سرد ژاکتت را به من هدیه کنی
تا من سرمایی یخ نزنم;
دوستت دارم یعنی این وقت شب نباید تنها باشی در خیابان های این شهر
دوستت دارم یعنی لباس گرم بپوش
دوستت دارم یعنی اخم تو وقتی من از وعده های غذاییم می زنم
دوستت دارم یعنی یک شاخه گل
خیلی لوس و دخترانه بخواهم بگویم :
دوستت دارم یعنی پاستیل های صورتی ریز، که خود خود خود عشق است...
گاهی نگویید دوستش دارید اما بگویید لباس گرم بپوش
گرمای این واژه صد برابرِ دوست داشتن است.
توصیه
زندانیش نکنید با خواستن فریاد دوستت دارم
باور کنید بعضی ها اهل قیل و قال نیستند فقط ذره ذره عشق تزریق می کنند به زندگی ما...
بی صدا
بی حرف
بی توقع
آرام، آبی و ارغوانی... ️
آرزو محمدزاده
2 بهمن ماه 95
نیمه شب