سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نابک داستان های کوتاه...هنوز ناقصی....
        ارسال شده توسط

        لیلا باباخانی (سما الغزل )

        در تاریخ : سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۲۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۱۳ | نظرات : ۱

        نابک کانال رسمی داستان های کوتاه...
         
        از تهِ دِل خندید و با دست زد به شونَم !
        بهش گفتم: هنوزم عادت داری وقتی میخندی کسی که کنارت وایستاده رو بزنی؟!
        دوباره خندید .
        بیشتر دقت کردم و دیدم یه چیزی از خندیدنش کم شده یادم افتاد قبلا که میخندید دستشو میگرفت جلویِ صورتش، اونوقتا میگفت وقتی میخندم بینیم بزرگ دیده میشه واسه همین اینکارو میکنم.
        گفتم: اما دیگه عادت نداری موقعِ خندیدن دستتو بگیری جلو صورتت، نه؟!
        به فِنجونِ کنار دستش نگاه کردو از سرِ آسودگی یه نفس عمیق کشید:
        وقتی عاشق کسی میشی و مطمئنی اونم عاشقته دیگه برات چه فرقی میکنه جلویِ دیگران چجوری بخندی ، چه فرقی میکنه جایِ آبله ی گوشه ی چشمت با لیزر از بین نره ، چه فرقی میکنه خسته که میشی زیر چشات گود می اٌفته و تیره میشه .... تویِ عشق فقط نظرِ یک نفر مهمه ، وقتی اون میگه قربون خنده هات برم برام کافیه ، وقتی میگه خستگیاتم قشنگه یعنی دیگه نظرِ هیچکس مهم نیست!
        عشق به آدم اعتماد بنفس میده، من دیگه اون دخترِ خجالتیِ بی اراده نیستم من با عشق کامل شدم .
        انگار که تازه متوجه نگاهِ خیره ی من شده باشه پرسید: عاشق نشدی نه؟!
        بدون اینکه حرفی بزنم اَبروهامو انداختم بالا و لبخند زدم ...
        گفت: پس هنوز ناقصی 
        خندید و یه ضربه ی دیگه به شونَم زد!!
        به چشمایِ درخشانٌ حالِ خوبش نگاه کردم ،  گوشیمو برداشتم و از صفحه ی سیاهش خودمو دیدم
        تو دلم گفتم چقدر آدمِ ناقص خسته تَر از بَقیه ی آدماست!! 
        هنوز داشت میخندید....
        #نازنین_عابدین_پور

        ‌ عشق ،
        اگر چه مي سوزاند،
        اما جلاي جان نيز هست.
        لحظه ها را رنگين مي كند.
        #محمود_دولت_آبادي

        نابک کانال رسمی داستان های کوتاه
        @naabak_nab
        sherenab.com

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۷۲۳ در تاریخ سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1