سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 28 فروردين 1404
    19 شوال 1446
      Thursday 17 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        پنجشنبه ۲۸ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ایماژ
        ارسال شده توسط

        مهدی حریفی

        در تاریخ : شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۷۷ | نظرات : ۱۰

        خلاصه ی کتاب "صور خیال در شعر فارسی"
        تجربة شعری = تخیل و خیال و تصویر 
        بیت « امروز اگر مراد تو برناید / فردا رسی به دولت آبا ، بر »
        را نمی توان شعر نامید .
        زیرا                 
        جان مایه ی شعر ، خیال است در حالیکه در این بیت عنصر خیال دیده نمی شود .
        هرچند عنصر وزن در آن وجود دارد . شاعر می تواند میان طبیعت و انسان پیوندی برقرار
        نماید که این پیوند هر چند عادی و ساده است . اما نوع ترکیب آن یعنی طرز پیوند
        برقرار کردن میان آن دو تازه است و پرداختة تخیل شاعر . این تصرف ذهنی شاعر ، در
        مفهوم طبیعت و انسان و این کوشش ذهنی او برای برقرار کردن نسبت میان انسان و طبیعت
        ، « خیال » یا « تصور » نام دارد . و عنصر معنوی شعر همین خیال و شیوة تصرف
        ذهن شاعر در نشان دادن وافقعیات مادی و معنوی است و زمینة شعر را ، صور گوناگون و
        بی کرانة این نوع تصرفات ذهنی تشکیل می دهد . این تصرفات ، حاصل بیداری شاعر و درک
        این ارتباطات است . یعنی ارتباط عادی میان انسان با طبیعت یا طبیعت با طبیعت به
        زبان ساده تر ، ذهن شاعر در برابر احساس این نوع ارتباطات بیدار می شود . بدیهی
        است این ارتباطات بسیار گسترده است ، به گستردگی طبیعت و گستردگی حیات انسانی و
        تاریخ و فرهنگ بشری .
        به عقیدة ورد زورث : حتی نامأموس ترین کشفیات شیمی هم می تواند
        احساس شعر و شاعری را برانگیزد به شرطی که شاعر آن را احساس می کند و آن موضوع با
        هستی و جان شاعر پیوسته شود . ذهن شاعر از هزاران هزار پیوندی که بین انسان و
        طبیعت وجود دارد ممکن است یکی را حس کند و در دنیای بیداری خویش آن را به رشتة نظم
        درآورد . در حقیقت شعر ، زادة این کوشش شاعر است برای نمایش درک او از نسبت های
        میان انسان و طبیعت ، یا طبیعت با انسان . همچنین شاعر می تواند گوشه هایی از
        زندگی انسان و حالات و عواطف و روحیات او را با گوشه هایی از هستی یا طبیعت یا
        زمان پیوند زند که این پیوند در ظاهر وجود ندارد و ذهنی است . درک این ارتباط میان
        انسان و طبیعت را تجربه ای شاعرانه و حاصل آن را خیال شعری می نامیم که همین خیال
        عنصر اصلی شعر است .
        حسن این خیال شاعرانه و شعر در آن است که می توان با آن مفاهیم و
        پیام ها را با تأثیر و زیبایی فراوانی به خواننده الا کرد . چنانکه همین مفاهیم با
        بیان منطقی و خبری که رسمی و عادی است و تأثیر شعری و حسی ندارد ، نیز قابل بیان
        است و نه هرگز آن زیبایی ، لطافت و تأثیر را ندارد . و این خیال ( خیال شاعرانه )
        محصور در وزن و مفهوم شعر منظوم نیست و بسیاری از تصرفات ذهنی مردمان عادی یا
        نویسندگان ، در محور همین خیال های شاعرانه جریان دارد . این تصرف وقای در حوزة
        بیان مردم عادی و گفتارهای معمولی راه می یابد باعث بوجود آمدن ، کنایات خاص و
        مجازی های ویژة هر زبان می شود .
        سخنی که در آن خیر وی خیال و تعرف خیالی در مفاهیم هستی ، وجود
        نداشته باشد ، را نمی توان شعر نامید . زیرا اگر هر شعر مؤثر و زیبایی عنصر خیال
        آن را بگیریم . سخن ساده و عادی می شود که از زبان همه قابل شنیدن است . ادیبان
        قدیم به جز آنهایی که دید منطقی و فلسفی نسبت به مفاهیم را داشتند و خیال را جوهر
        اصلی شعر شمرده اند ، زیرا بیشر به « ظاهر » و » شکل شعر » نظر داشته اند و جوهر
        شعری کمتر مورد توجه آنها بوده است از اهمیت خیال در ساختمان شعر کمتر سخن گفته
        اند ، هرچند به « صور خیال » در شعر اهمیت قابل توجهی می داده اند . قدما همچون
        ابن رشیق قیروان و ارسطو و صاحب چهار مقاله ( نظامی عروضی ) به جنبه های تخیلی و
        خیالی شعر اهمیت فراوان داده اند . چنانکه نظامی عروضی در تعریف شعر از اتساع «
        صناعات موهمه » سخن می گوید و منظورش همان جنبة تخیلی و زمینة خیالی شعر است .
        البته برخی از معاصران معتقدند ، آن دسته از قدما که طرفدار لفظ اند کسانی هستند
        که نفر را در جنبة تصویری و خیالی آن می دادند . یعنی اسلوب بیان نه نفس معانی و
        بسیاری از علمای ادب و بلاغت در قدیم کوشش 

        کرده اند تا اعجاز قرآن را در هین زمینة بیان و جنبة تصویری آن بدانند .
        اروپایی ها ، چون بیشتر به جوهر شعر نظر دارند ، به عنصر خیال در شعر
        اهمیت زیادی می دهند . ارسطو در تعریف از شعر در حقیقت بناید این تعریف را بر «
        خیال » استوار می کند و دی لویس ، شاعر معامی انگلیسی ، در کتاب « خیال شعری » خود
        « ایماژ » یا خیال را عنصر ثابت شعر می داند .
         « در ایران » ( 1700 – 1361 ) معتقد است : ایماژ سازی به
        خودی خود ، اوج هیات شعری است و 

        « روبرت فراست » ( 1963 – 1874 ) می گوید : شعر اینست که چیزی بگویی و چیز دیگری
        اراده کنی که منظور همین جنبة معنوی و جوهری شعر است .
        آنچه که ناقلان فرنگی چون C.doy
        lewis و Benedetto و . . .
        ایماژ می نامند . در مجموع یک تصویر است که به کمک کلمات ساخته می شود و در حقیقت
        مجموعة امکانات بیان هنری است که در شعر مطرح است و زمینة اصلی ان انواع تشبیه ،
        استعاره ، اسناد مجازی و رمر و . . . است که می توان به طور کلی

         « تصویر » و « خیال » نامیده و این کلمه ( ایماژ ) با توجه به معنای آن با
        کلمة خیال که در شعر و ادب قدیم عربی و فارسی استعمال شده است برابر است . و 
        در ادبیات کهن هارلی از قدیمی ترین ادوار شعر فارسی ، خیال به معنی تصویر و شبح و
        سایه و مفاهیم مشابه و نزدیک به این معانی بکار رفته است .
        البته قدما در کتب ادب خیال را نوعی ایهام هم دانسته اند که مشتمل
        بر دو معنی است ، معنی حقیقت و معنی مجاز و مراد مجاز است و گاهی خیال را در مفهوم
        یکی از صنایع نه چندان معروف و بی ارزش ادب قدیم محدود کرده بودند .
        اقدام معاصر بین « ایماژ » و » عاطفه » رابطه و پیوستگ قائلند و
        اعتقاد دارند باید هر ایماژی ، عاطفه و شوری به همراه داشته باشد . خیال ها ( خیال
        شاعران ) ف واسطه های انتقال تجربه های عاطفی است اینکه چرا می گوییم خیال شاعران
        ، به این دلیل است که عاطفه و غم و شادی ، حیرت و شوق یا نفرت و ملال در همة انسان
        ها مشترک است و در وجود شاعران انحصاری تیست ، اما بیداری شاعران در برابر
        رویدادها ، هموراه با نوعی تشخص و برجستگی همراه است است که عواطف خود را در تجربه
        های شعری ایشان بهتر می بینیم . شعر در حقیقت ، آنچه را که همه از پیش می
        دانند  . چان واضح بیان می نماید مه هیچ کس آن را نفهمیده باشد و توفیق در این
        راه ، کم اهمیت تر از کشف یک قانون علمی نیست . ( مک لیش )
        آنچه که باعث تحریک تخیل انسان در برابر ادراکات حس می شود ، خیال
        است که جوهر اصیل و عنصر ثابت شعر است و با این حساب انسان های اولیه عموماً شاعر
        بوده اند ، زیرا در برابر هر امر عادی و طبیعی مانند صاعقه ، جریان رود ، سقوط برگ
        در شگفت می شده اند ، اما امروزه فقط برخی از مردم بیداری و استعداد بیدار شدن
        دارند و آن هم در لحظه هایی ، زیرا عوامل تحریک همان ، دیگر مکرر شده است .
        آنچه که شاعران سوای مردم عادی اراک می کنند ، بیداری اولی و تجربة
        ثانوی و آگاهی ها از کشف اوست . در حقیقت اولین کسی که ادراک کننده عنصری از طبیعت
        با عنصری دیگر است ، شاعر است که با سخن گفتن از این آگاهی ادراک ، در حقیقت نشان
        می دهد که بیدار است و این بیداری نسبت به موضوع امری اولی و مستقیم بوده است . و
        در ضمن این بیداری حاصل ارادة شاعر نیست ، بلکه یک رویداد روحی است که ناآگاه در
        ضمیر شاعر انعکاس می یابد . علت گوناگونی صور خیال در آثار شعرا ، ناشی از تجربه
        های ویژة هر شاعر است و نوع تصاویر او کمابیش به خودش اختصاص دارد .
         
        عناصر معنوی شعر
        کشف ماهیت و چگونگی شعر ، نخستین چیزی است که شاعر ( انسان ) برای
        یافتن آن به کوشش می پردازد . پس دشواری اصلی این کار در آغاز نهفته است ، زیرا
        کوشش در جستجوی شعر ، امر محسوس و از پیش آگاهی نیست و به همین دلیل نتیجة این
        کوشش میلم و همه کس پذیر نیست ( مک لیش )
        مسائل مربوط به شکل ظاهر شعر ، در همة زبانها همان خصایص متنی و
        ظاهری است که به خاطر تفاوت زبانها به طور طبیعی ، تفاوتهایی از نظر شکل و بویژه
        از نظر ترکیب و وزن و عروض بوجود می آید .
        اما زمینة معنوی شعر ، باید گفت ، شعر حاصل عاطفه ، اندیشه یا
        خیالی است و بدون خیال ، عاطفه و اندیشه هم نمی توانند عنصر اصلی سازندة شعر باشند
        ، در حقیقت هنر ، جلوگاه خیال و بیان هنری است .
        عاطفه ، حالتی است شامل اندوه یا شعف یا اعجاب که به دلیل رویدا
        حادثه ای در شاعر ایجاد می شود و آن را به خواننده یا شنونده ، انتقال می دهد . در
        حقیقت ابتدا خود شاعر تحریک می شود و آنگاه این تحریک و عاطفه را به دیگان منتقل
        می کند .
        عواطف در شعر به طور اجمال به شرح ذیل است
        1- عواطف انسانی یا شخصی است مانند مدح به امید پاداش و . . .
        2- و یا عواطف ذبح آمیز است که رنج های مخاطب را برمی انگیزد که
        البته هیچ یک انگیزة واقعی هنر نیستند .
        3- عشق و احترام ، اعجاب ، شادی و در برابر آنها کینه و حس تحقیر و
        ترس و اندوه .
        4- هر چیز که بر احساس ما نسبت به خوشی ها یا رنج ها بیفزاید .
        همة عواطف ذکر شده ، اموری ثابت هستند و جزء اندکی در آنها راه
        ندارد . و این تغییر اندک هم در شکل آنهاست نه در اصل و اساس آنها .
        5- اندیشه ها و تأملات که با فرد و منطق ما سر و کار دارند .
        محاکات و تخییل و خیال
        در همة کتابهای منطق دورة اسلامی شعر را « کلام مخیل » و بنیاد شعر
        را « تخیل » دانسته اند که تعریفی دقیق است . خواجه نصیر طوسی و ابن سینا و . . .
        شعر را سخنی می دانند که با تخیل و خیال همراه باشد .
        تعریف ارسطو از شعر که یکی از دقیق ترین تعریف هاست به متأخران بعد
        از او تأثیر فراوانی داشته و آنها در تعریف تقلید خواننده اند و برخی از مترجمان
        انگلیسی که آن متن یونان را به انگلیسی ترجمه کرده اند معنی Imitation را بکار
        برده اند و کسانی مانند ابوشرمتی بن یونس قنائی مترجم از سریانی به عربی کتاب فن
        شعر ، آن را تشبیه و محاکات می خواند . ابن سینا هم در این تعریف پیرو ابوبشر است
        .
        در عصر ما هم یکی از مترجمان ارسطو آنچه را که دیگران محاکات و
        تقلید گفته اند ، تشبیه ترجمه کرده

         است . زیرا مقصود ارسطو نوعی ظهور و انعکاس تصویری طبیعت با جهان خارج است
        در پردة ذهن شاعر و ظوهور آن خیال از راه بیان در خوانند ، پس می توان نتیجه گرفت
        که تعریف ارسطو شعر یعنی Mimesis ، از حوزة مفهومی کلمه
        از محاکات در معنی لغوی تخیل عنصر بنیادی و در حقیقت فعل مقوم شعر است و در این
        زمینه خواجه نصیر طوسی و ابن سینا دقیق ترین تعریف ها را ارائه داده اند . ابن
        سینا یکی از نقش ها یا وظایف شعر را تعجیب و به شگفت آوران می داند که بسیار دقیق
        و قابل ملاحظه ای است . اساس توجه و نظر خواجه و ابوعلی سینا به تصرفی است که شاعر
        از رهگذر نیروی خیال در ذهن خواننده می کند و با کمک گرفتن از وزن و تصویرهای شاعران
        و حتی دروغین ، جلوه ای مؤ‌ثر می سازد .
        در متون فلسفی و منطقی « تخییل » جای تعبیرات دیگر از قبیل محاکات
        و تقلید و تشبیه را گرفته است . تخییل به معنی خیال و تصویر و نمای چیزی را در
        اندیشه و ذهن دیگری آفریدن است و این است کار شعر .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۲۴۰ در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خسته نباشید برادرخوبم خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ریحانه منصوربخت
        شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۵۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        مصی ابراهیمی (رزسیاه)
        يکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۱۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1