سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ایماژ
      ارسال شده توسط

      مهدی حریفی

      در تاریخ : شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۱۰ | نظرات : ۱۰

      خلاصه ی کتاب "صور خیال در شعر فارسی"
      تجربة شعری = تخیل و خیال و تصویر 
      بیت « امروز اگر مراد تو برناید / فردا رسی به دولت آبا ، بر »
      را نمی توان شعر نامید .
      زیرا                 
      جان مایه ی شعر ، خیال است در حالیکه در این بیت عنصر خیال دیده نمی شود .
      هرچند عنصر وزن در آن وجود دارد . شاعر می تواند میان طبیعت و انسان پیوندی برقرار
      نماید که این پیوند هر چند عادی و ساده است . اما نوع ترکیب آن یعنی طرز پیوند
      برقرار کردن میان آن دو تازه است و پرداختة تخیل شاعر . این تصرف ذهنی شاعر ، در
      مفهوم طبیعت و انسان و این کوشش ذهنی او برای برقرار کردن نسبت میان انسان و طبیعت
      ، « خیال » یا « تصور » نام دارد . و عنصر معنوی شعر همین خیال و شیوة تصرف
      ذهن شاعر در نشان دادن وافقعیات مادی و معنوی است و زمینة شعر را ، صور گوناگون و
      بی کرانة این نوع تصرفات ذهنی تشکیل می دهد . این تصرفات ، حاصل بیداری شاعر و درک
      این ارتباطات است . یعنی ارتباط عادی میان انسان با طبیعت یا طبیعت با طبیعت به
      زبان ساده تر ، ذهن شاعر در برابر احساس این نوع ارتباطات بیدار می شود . بدیهی
      است این ارتباطات بسیار گسترده است ، به گستردگی طبیعت و گستردگی حیات انسانی و
      تاریخ و فرهنگ بشری .
      به عقیدة ورد زورث : حتی نامأموس ترین کشفیات شیمی هم می تواند
      احساس شعر و شاعری را برانگیزد به شرطی که شاعر آن را احساس می کند و آن موضوع با
      هستی و جان شاعر پیوسته شود . ذهن شاعر از هزاران هزار پیوندی که بین انسان و
      طبیعت وجود دارد ممکن است یکی را حس کند و در دنیای بیداری خویش آن را به رشتة نظم
      درآورد . در حقیقت شعر ، زادة این کوشش شاعر است برای نمایش درک او از نسبت های
      میان انسان و طبیعت ، یا طبیعت با انسان . همچنین شاعر می تواند گوشه هایی از
      زندگی انسان و حالات و عواطف و روحیات او را با گوشه هایی از هستی یا طبیعت یا
      زمان پیوند زند که این پیوند در ظاهر وجود ندارد و ذهنی است . درک این ارتباط میان
      انسان و طبیعت را تجربه ای شاعرانه و حاصل آن را خیال شعری می نامیم که همین خیال
      عنصر اصلی شعر است .
      حسن این خیال شاعرانه و شعر در آن است که می توان با آن مفاهیم و
      پیام ها را با تأثیر و زیبایی فراوانی به خواننده الا کرد . چنانکه همین مفاهیم با
      بیان منطقی و خبری که رسمی و عادی است و تأثیر شعری و حسی ندارد ، نیز قابل بیان
      است و نه هرگز آن زیبایی ، لطافت و تأثیر را ندارد . و این خیال ( خیال شاعرانه )
      محصور در وزن و مفهوم شعر منظوم نیست و بسیاری از تصرفات ذهنی مردمان عادی یا
      نویسندگان ، در محور همین خیال های شاعرانه جریان دارد . این تصرف وقای در حوزة
      بیان مردم عادی و گفتارهای معمولی راه می یابد باعث بوجود آمدن ، کنایات خاص و
      مجازی های ویژة هر زبان می شود .
      سخنی که در آن خیر وی خیال و تعرف خیالی در مفاهیم هستی ، وجود
      نداشته باشد ، را نمی توان شعر نامید . زیرا اگر هر شعر مؤثر و زیبایی عنصر خیال
      آن را بگیریم . سخن ساده و عادی می شود که از زبان همه قابل شنیدن است . ادیبان
      قدیم به جز آنهایی که دید منطقی و فلسفی نسبت به مفاهیم را داشتند و خیال را جوهر
      اصلی شعر شمرده اند ، زیرا بیشر به « ظاهر » و » شکل شعر » نظر داشته اند و جوهر
      شعری کمتر مورد توجه آنها بوده است از اهمیت خیال در ساختمان شعر کمتر سخن گفته
      اند ، هرچند به « صور خیال » در شعر اهمیت قابل توجهی می داده اند . قدما همچون
      ابن رشیق قیروان و ارسطو و صاحب چهار مقاله ( نظامی عروضی ) به جنبه های تخیلی و
      خیالی شعر اهمیت فراوان داده اند . چنانکه نظامی عروضی در تعریف شعر از اتساع «
      صناعات موهمه » سخن می گوید و منظورش همان جنبة تخیلی و زمینة خیالی شعر است .
      البته برخی از معاصران معتقدند ، آن دسته از قدما که طرفدار لفظ اند کسانی هستند
      که نفر را در جنبة تصویری و خیالی آن می دادند . یعنی اسلوب بیان نه نفس معانی و
      بسیاری از علمای ادب و بلاغت در قدیم کوشش 

      کرده اند تا اعجاز قرآن را در هین زمینة بیان و جنبة تصویری آن بدانند .
      اروپایی ها ، چون بیشتر به جوهر شعر نظر دارند ، به عنصر خیال در شعر
      اهمیت زیادی می دهند . ارسطو در تعریف از شعر در حقیقت بناید این تعریف را بر «
      خیال » استوار می کند و دی لویس ، شاعر معامی انگلیسی ، در کتاب « خیال شعری » خود
      « ایماژ » یا خیال را عنصر ثابت شعر می داند .
       « در ایران » ( 1700 – 1361 ) معتقد است : ایماژ سازی به
      خودی خود ، اوج هیات شعری است و 

      « روبرت فراست » ( 1963 – 1874 ) می گوید : شعر اینست که چیزی بگویی و چیز دیگری
      اراده کنی که منظور همین جنبة معنوی و جوهری شعر است .
      آنچه که ناقلان فرنگی چون C.doy
      lewis و Benedetto و . . .
      ایماژ می نامند . در مجموع یک تصویر است که به کمک کلمات ساخته می شود و در حقیقت
      مجموعة امکانات بیان هنری است که در شعر مطرح است و زمینة اصلی ان انواع تشبیه ،
      استعاره ، اسناد مجازی و رمر و . . . است که می توان به طور کلی

       « تصویر » و « خیال » نامیده و این کلمه ( ایماژ ) با توجه به معنای آن با
      کلمة خیال که در شعر و ادب قدیم عربی و فارسی استعمال شده است برابر است . و 
      در ادبیات کهن هارلی از قدیمی ترین ادوار شعر فارسی ، خیال به معنی تصویر و شبح و
      سایه و مفاهیم مشابه و نزدیک به این معانی بکار رفته است .
      البته قدما در کتب ادب خیال را نوعی ایهام هم دانسته اند که مشتمل
      بر دو معنی است ، معنی حقیقت و معنی مجاز و مراد مجاز است و گاهی خیال را در مفهوم
      یکی از صنایع نه چندان معروف و بی ارزش ادب قدیم محدود کرده بودند .
      اقدام معاصر بین « ایماژ » و » عاطفه » رابطه و پیوستگ قائلند و
      اعتقاد دارند باید هر ایماژی ، عاطفه و شوری به همراه داشته باشد . خیال ها ( خیال
      شاعران ) ف واسطه های انتقال تجربه های عاطفی است اینکه چرا می گوییم خیال شاعران
      ، به این دلیل است که عاطفه و غم و شادی ، حیرت و شوق یا نفرت و ملال در همة انسان
      ها مشترک است و در وجود شاعران انحصاری تیست ، اما بیداری شاعران در برابر
      رویدادها ، هموراه با نوعی تشخص و برجستگی همراه است است که عواطف خود را در تجربه
      های شعری ایشان بهتر می بینیم . شعر در حقیقت ، آنچه را که همه از پیش می
      دانند  . چان واضح بیان می نماید مه هیچ کس آن را نفهمیده باشد و توفیق در این
      راه ، کم اهمیت تر از کشف یک قانون علمی نیست . ( مک لیش )
      آنچه که باعث تحریک تخیل انسان در برابر ادراکات حس می شود ، خیال
      است که جوهر اصیل و عنصر ثابت شعر است و با این حساب انسان های اولیه عموماً شاعر
      بوده اند ، زیرا در برابر هر امر عادی و طبیعی مانند صاعقه ، جریان رود ، سقوط برگ
      در شگفت می شده اند ، اما امروزه فقط برخی از مردم بیداری و استعداد بیدار شدن
      دارند و آن هم در لحظه هایی ، زیرا عوامل تحریک همان ، دیگر مکرر شده است .
      آنچه که شاعران سوای مردم عادی اراک می کنند ، بیداری اولی و تجربة
      ثانوی و آگاهی ها از کشف اوست . در حقیقت اولین کسی که ادراک کننده عنصری از طبیعت
      با عنصری دیگر است ، شاعر است که با سخن گفتن از این آگاهی ادراک ، در حقیقت نشان
      می دهد که بیدار است و این بیداری نسبت به موضوع امری اولی و مستقیم بوده است . و
      در ضمن این بیداری حاصل ارادة شاعر نیست ، بلکه یک رویداد روحی است که ناآگاه در
      ضمیر شاعر انعکاس می یابد . علت گوناگونی صور خیال در آثار شعرا ، ناشی از تجربه
      های ویژة هر شاعر است و نوع تصاویر او کمابیش به خودش اختصاص دارد .
       
      عناصر معنوی شعر
      کشف ماهیت و چگونگی شعر ، نخستین چیزی است که شاعر ( انسان ) برای
      یافتن آن به کوشش می پردازد . پس دشواری اصلی این کار در آغاز نهفته است ، زیرا
      کوشش در جستجوی شعر ، امر محسوس و از پیش آگاهی نیست و به همین دلیل نتیجة این
      کوشش میلم و همه کس پذیر نیست ( مک لیش )
      مسائل مربوط به شکل ظاهر شعر ، در همة زبانها همان خصایص متنی و
      ظاهری است که به خاطر تفاوت زبانها به طور طبیعی ، تفاوتهایی از نظر شکل و بویژه
      از نظر ترکیب و وزن و عروض بوجود می آید .
      اما زمینة معنوی شعر ، باید گفت ، شعر حاصل عاطفه ، اندیشه یا
      خیالی است و بدون خیال ، عاطفه و اندیشه هم نمی توانند عنصر اصلی سازندة شعر باشند
      ، در حقیقت هنر ، جلوگاه خیال و بیان هنری است .
      عاطفه ، حالتی است شامل اندوه یا شعف یا اعجاب که به دلیل رویدا
      حادثه ای در شاعر ایجاد می شود و آن را به خواننده یا شنونده ، انتقال می دهد . در
      حقیقت ابتدا خود شاعر تحریک می شود و آنگاه این تحریک و عاطفه را به دیگان منتقل
      می کند .
      عواطف در شعر به طور اجمال به شرح ذیل است
      1- عواطف انسانی یا شخصی است مانند مدح به امید پاداش و . . .
      2- و یا عواطف ذبح آمیز است که رنج های مخاطب را برمی انگیزد که
      البته هیچ یک انگیزة واقعی هنر نیستند .
      3- عشق و احترام ، اعجاب ، شادی و در برابر آنها کینه و حس تحقیر و
      ترس و اندوه .
      4- هر چیز که بر احساس ما نسبت به خوشی ها یا رنج ها بیفزاید .
      همة عواطف ذکر شده ، اموری ثابت هستند و جزء اندکی در آنها راه
      ندارد . و این تغییر اندک هم در شکل آنهاست نه در اصل و اساس آنها .
      5- اندیشه ها و تأملات که با فرد و منطق ما سر و کار دارند .
      محاکات و تخییل و خیال
      در همة کتابهای منطق دورة اسلامی شعر را « کلام مخیل » و بنیاد شعر
      را « تخیل » دانسته اند که تعریفی دقیق است . خواجه نصیر طوسی و ابن سینا و . . .
      شعر را سخنی می دانند که با تخیل و خیال همراه باشد .
      تعریف ارسطو از شعر که یکی از دقیق ترین تعریف هاست به متأخران بعد
      از او تأثیر فراوانی داشته و آنها در تعریف تقلید خواننده اند و برخی از مترجمان
      انگلیسی که آن متن یونان را به انگلیسی ترجمه کرده اند معنی Imitation را بکار
      برده اند و کسانی مانند ابوشرمتی بن یونس قنائی مترجم از سریانی به عربی کتاب فن
      شعر ، آن را تشبیه و محاکات می خواند . ابن سینا هم در این تعریف پیرو ابوبشر است
      .
      در عصر ما هم یکی از مترجمان ارسطو آنچه را که دیگران محاکات و
      تقلید گفته اند ، تشبیه ترجمه کرده

       است . زیرا مقصود ارسطو نوعی ظهور و انعکاس تصویری طبیعت با جهان خارج است
      در پردة ذهن شاعر و ظوهور آن خیال از راه بیان در خوانند ، پس می توان نتیجه گرفت
      که تعریف ارسطو شعر یعنی Mimesis ، از حوزة مفهومی کلمه
      از محاکات در معنی لغوی تخیل عنصر بنیادی و در حقیقت فعل مقوم شعر است و در این
      زمینه خواجه نصیر طوسی و ابن سینا دقیق ترین تعریف ها را ارائه داده اند . ابن
      سینا یکی از نقش ها یا وظایف شعر را تعجیب و به شگفت آوران می داند که بسیار دقیق
      و قابل ملاحظه ای است . اساس توجه و نظر خواجه و ابوعلی سینا به تصرفی است که شاعر
      از رهگذر نیروی خیال در ذهن خواننده می کند و با کمک گرفتن از وزن و تصویرهای شاعران
      و حتی دروغین ، جلوه ای مؤ‌ثر می سازد .
      در متون فلسفی و منطقی « تخییل » جای تعبیرات دیگر از قبیل محاکات
      و تقلید و تشبیه را گرفته است . تخییل به معنی خیال و تصویر و نمای چیزی را در
      اندیشه و ذهن دیگری آفریدن است و این است کار شعر .

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۷۲۴۰ در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۳
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خسته نباشید برادرخوبم خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ریحانه منصوربخت
      شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۵۳
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا کاشی پور محمدی
      دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۶
      خندانک خندانک خندانک
      مصی ابراهیمی (رزسیاه)
      يکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۱۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0