پنجشنبه ۱۵ آذر
نامه ای بدون پاکت ۳
ارسال شده توسط جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه) در تاریخ : يکشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۲ | نظرات : ۹
|
|
نامه ای بدون پاکت ۳
من از همان روز که دریافتم نمیتوان به خورشید خیره شد ، حساب چشهمایت دستم آمد و حرارت دستهایت به چشمم .
عشق موجب لکنت است و ناکوکی ضربان وَ من محصول کوچه های منحنی و آدمهای راست هستم که لباس سور و عزاشان سپید بود و خدا را با چشم غیر مسلح میدیدند بی آنکه از بهشت هیچ شنیده باشند .
من بر این باورم که آدمها با خوکها فرق دارند و عشق از آن عددهاست که بخش پذیر نیست و نیست اگر کسی توانسته آن را بخش کند .
آنها که تجربه ی لمس گل را ندارند جنس ظریف را عمدا ضعیف میخوانند تا ثابت کنند میشود با بیل، کار قاشق را هم انجام داد ولی وارونه این نمیشود .
ستم بزرگیست که مردها زیرمجموعه ی کوچکی از نرها باشند در حالیکه بسیاری زنها مردترند ....
در این دورافتاده ، که زوردارها همیشه راست میگویند امیدی به دلدارها نیست و مدالها را پیش از مسابقه اعطا کرده اند و هرگز صدای اعتراض در همهمه روزمرگی به گوش نمیرسد.
ابروان تو زیباترین بیتیست که قافیه ها در کمترین فاصله از هم زندگی میکنند تا بگویند :
زیبائی هیچ قانونی ندارد و قانون شکنی گاهی عین زیبائیست
ترا به خدا نمیسپارم
که دستان بد عادت گلچینی دارد
دوستت دارم......
فروردین ۹۵
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۸۰۵ در تاریخ يکشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود استادبزرگوارم
بسیارزیبا بود