فعل مجهول در زبان فارسی
دکتر تقی وحیدیان کامکار
برخی از دستورنویسان بر این باورند که در زبان فارسی فعل مجهول وجود دارد, اما برخی دیگر معتقدند که چنین نیست. این هر دو نظر از جهتی درست اما دلیل آنها ناشناخته بوده است. در این گفتار بررسی میشود که ساخت فعل مجهول در زبان فارسی در چهصورت مجهول است و در چهصورت نیست.پیش از پرداختن به این مسأله که آیا در زبان فارسی فعل مجهول وجود دارد یا نه، لازم است که ببینیم فعل مجهول چیست؟
دربارهی فعل مجهول گفتهاند که فعل مجهول را به نهادی که قبلا در جملهی معلوم، مفعول بوده است، نسبت میدهند. برای روشن شدن مطلب مثالی میزنیم: فرزانه کتاب را آورد.
فعل این جمله (آورد) معلوم است، زیرا آن را به نهاد (فرزانه) نسبت دادهایم. صورت مجهول این جمله چنین است: کتاب آورده شد. فعل این جمله (آورده شد) مجهول است زیرا آن را به نهاد جدید (کتاب) نسبت دادهایم که در جملهی معلوم، مفعول بود. پس در فارسی فعل مجهول دارای ساخت است و فرمول تبدیل فعل معلوم به مجهول چنین است: صفت مفعولی فعل مجهول + صرفشدن فعل در زمان فعل معلوم
مثال: «من نامه را خواهم فرستاد» که صفت مفعولی فعل جمله میشود "فرستاده" و صورت مجهول جمله چنین است: «نامه فرستاده خواهد شد.»
برای تبدیل جملهی معلوم به مجهول، نخست باید نهاد جملهی معلوم را حذف کنیم، سپس مفعول جملهی معلوم را نهاد جمله مجهول قرار دهیم و اگر «را» یعنی نقشنمای مفعول داشته باشد، آن را حذف کنیم. سپس شناسهی فعل مجهول را با نهاد جدید منطبق سازیم: همانگونه که مثال «خواهم فرستاد» به صورت:«فرستاده خواهد شد» درآمد.
به این ترتیب در فارسی فعل مجهول دارای ساخت ویژهای است و به همین دلیل دستور نویسان سنتگرا و بیشتر زبانشناسان بر این باورند که در زبان فارسی، فعل مجهول وجود دارد. اما یکی از زبانشناسان (از MOYNE.1974.PP249.267) معتقد است که در فارسی فعل مجهول وجود ندارد و آنچه که ما فعل مجهول مینامیم، در واقع (مسند + صرف فعل اسنادی «شدن») است، مثلا جملهی «علی در را بست» معلوم است، که صورت مجهول آن را «در بسته شد» در واقع « نهاد+مسند+ شد» است.
دبیر مقدم در مقالهی «مجهول در زبان فارسی» (١٣٦٤، صص ٤٦- ٣١) مینویسد: در خصوص مسألهی مجهول در فارسی، دستورنویسان دو دیدگاه متمایز اتخاذ کردهاند: (مرعشی، ١٩٧٠، ص ١٨) و (پالمر ١٩٧١، ص ١٧). وجود قاعدهی مجهول در فارسی را مسلم فرض نمودهاند. به عنوان مثال سهیلی خوانساری فرایند های زیر را در گذر از مقولهی تبدیل جملهی معلوم به مجهول پیشنهاد میکند: مفعول مستقیم به جایگاه فاعل ارتقا مییابد و فاعل عمومن در فارسی حذف میشود. به عنوان مثال به این جملهی معلوم و معادل مجهول آن توجه کنید: ایرانیان فردوسی را بزرگترین شاعر حماسی میشمارند. فردوسی بزرگترین شاعر حماسی شمرده میشود.
دومین دیدگاه در بارهی مجهول در فارسی در مقالهی .ج معین (١٩۷۴) ابراز شده است. او در این مقاله اعلام میکند که ساخت مجهول در فارسی نوین وجود ندارد و موردهایی که مجهول نامیده شده است در واقع ساخت ناگذرا (فعل لازم) است. باید گفت این ادعای جان معین بیپایه نیست، زیرا جملهی «در بسته شد» از نظر ساخت فرقی با جملهی «در مسدود شد» ندارد. پس آیا فعلهایی که دستورنویسان تاکنون مجهول میدانستهاند، مجهول نیست؟ یعنی در فارسی فعل مجهول وجود ندارد؟
اکنون آیا در جملهای مانند «هلال ماه دیده شده است» "دیده" مسند است؟ خیر مسند نیست و فعل "دیده شده است" مجهول است.
میبینیم که مساله پیچیده است. در مثال اول ساخت مجهول، مجهول نیست و در مثال دوم ساخت مجهول، مجهول است، زیرا «دیده» نمیتواند مسند باشد. به هر حال این معمایی است که تاکنون کسی آن را نگشوده است. ما در این گفتار بر آنیم که پرده از این راز برداریم. پیش از بررسی این مسأله لازم است که صفت مفعولی را در فارسی بررسی کنیم:
آنچه همهی دستورنویسان صفت مفعولی مینامند، ساخته میشود از بن ماضی + ه (e=) اما در بیشتر فعلها این بهاصطلاح صفت مفعولی، صفت نیست و حتی واژهی مستقل هم نیست. مثلا دستورشناسان «زده» را صفت مفعولی از فعل «زدن» میدانند، حال آنکه صفت «زده» نه صفت مفعولی است و نه کلمهای مستقل است و نمیتوان آن را صفت قرار داد. مثلا نمیتوان گفت: "بچهی زده" یا آن را جانشین اسم قرار داده و گفت: «زدهها کجا رفتند؟». حال آنکه صفت مفعولی از فعل شستن میشود: "شسته" و میتوان گفت: "لباس شسته". و همچنین: «شستهها را بیاور.»
نگارنده چند سال پیش صفت مفعولی را درمقالهای بررسی کرد. (وحیدیان کامیار، صص ٢٩٢-٢٦٩، ١٣٧٦). طبق این بررسی آنچه صفت مفعولی نامیده میشود، چندگونه است: ١- صفت مفعولی بسیاری از فعلها (فعل گذرا به مفعول) نه تنها صفت نیست، بلکه حتی واژهی مستقل هم نیست و فقط در ساخت ماضی نقلی، ماضی بعید و ماضی التزامی و فعل مجهول کاربرد دارد. مانند زده، دیده، گذاشته، برداشته، پسندیده و غیره که نمیتوان گفت مرد زده، کالای دیده، میز گذاشته و غیره. ٢- صفت مفعولی برخی از فعلها، صفت مفعولی است مانند فرسوده، گداخته، بسته، گسترده، شسته و غیره که میتوان گفت فرش فرسوده، آهن گداخته، در بسته، سفره گسترده، لباس شسته. این گونه صفتهای مفعولی، اسم نیز قرار میگیرند (جانشین اسم میشوند) و نقشهای اسمی، بهویژه مسند را میتوانند بگیرند مانند فرسوده را بیاور (نقش مفعولی). لباس فرسوده شد. (نقش مسندی) فرسودهها کجاست.(نقش نهادی).
(صفت مفعولی برخی از فعلها در یک معنی ممکن است صفت باشد و در معنای دیگر نباشد. مانند "گرفته"، کالای گرفته کاربرد ندارد، اما در قیافهی گرفته صفت است. یا "دیده" که گرچه از نظر ساخت صفت مفعولی است اما اسم است، به معنای چشم.
برخی از فعلهای لازم نیز از نظر ساخت، صفت مفعولی است. مانند آسوده، خمیده، برآشفته، حال آنکه اینها، صفت مفعولی نیستند. اکنون با توجه به ویژگیهای صفت مفعولی (یعنی آنچه صفت مفعولی نامیده شده است) معمای فعل مجهول در زبان فارسی گشوده میشود. به این صورت که فعلهایی که صفت مفعولی آنها صفت مفعولی است و میتواند صفت برای اسم قرار بگیرد و جانشین اسم نیز بشود ساخت مجهول آنها در حقیقت فعل مجهول نیست، بلکه مسند+شدن است. مانند: «آهنگر آهن را گداخت» که صورت مجهول آن میشود: «آهن گداخته شد». این ساخت گرچه از نظر ظاهری مجهول است، اما "گداخته" مسند است (زیرا مانند بسیاری از صفتها میتواند در جمله نقش مسندی بگیرد) مثل «آهن سرد شد». «آهن گرم شد» و غیره، همچنین میتوان گفت «آهن گداختهتر شد». حال آنکه اگر فعل مجهول میبود، صفت مفعولی آن نمیتوانست پسوند «تر» بگیرد، زیرا یک کلمه نبود. مثلا در جملهی با فعل مجهول «علی دیده شد»، نمیشود گفت: «علی دیدهتر شد». به عبارت دیگر اینگونه صفتهای مفعولی میتوانند جانشین اسم شوند و نقشهای اسم از جمله نقش مسندی را در جمله بگیرند.
مثال دیگر: «پروانه سفره را میگسترد» که ساخت مجهول آن چنین است: «سفره گسترده میشود» در این مثال نیز صفت مفعولی یعنی "گسترده" مسند است، زیرا "گسترده" صفت است مانند "پهن" در جملهی «سفره پهن میشود» که میتوان گفت: «سفره گستردهتر میشود».
پس اگر صفت مفعولی فعل گذرا به مفعول، صفت باشد، تنها در این صورت، ساخت مجهول این گونه فعل، فعل مجهول نیست. اما فعلهایی که صفت مفعولی آنها صفت نباشد، صورت مجهولشان، فعل مجهول است. زیرا صفت مفعولی آنها واژه نیست، لذا نمیتواند
مسند قرار بگیرد. مثلا در جملهی: «کتاب قبلن برده شد» "برده شد" فعل مجهول است، زیرا "برده" صفت و واژه نیست که بتواند مسند قرار بگیرد. مثلا نمیتوان گفت «کتاب برده کجاست؟» پس فقط از فعلهایی که صفت مفعولی آنها، صفت نیست، فعل مجهول وجود دارد، به عبارت دیگر ساخت مجهول آنها فعل مجهول است.
دلیل دیگر برای اثبات اینکه هر ساخت فعلی که از نظر ظاهری با مجهول یکی باشد، الزاما مجهول نیست، این است که صفت مفعولی برخی از فعلهای ناگذرا به مفعول، کاربرد صفتی دارد. مانند "آسوده" در "آدم آسوده" یا "آشفته" در "قیافهی آشفته"؛ لذا گرچه فعل در جملههایی مانند «پدر آسوده میشود»، «قیافهها آشفته شده» به نظر میرسد که فعل مجهول است، اما واقعا مجهول نیست زیرا: اولا: تنها فعلهای گذرا به مفعول (متعدی) صورت مجهول دارند و فعل ناگذرا (لازم) مجهول نمیشود. ثانیا: در این دو مثال صفت مفعولی، مسند واقع شده، لذا میتوان به آنها پسوند "تر" افزود. مانند: «آسودهتر شدی»، «با شنیدن این خبر آشفته ترشد». صفت مفعولی در فعل مجهول پسوند «تر» نمیگیرد، زیرا فعل مجهول یک کلمه است. مثلا در «کوه دیده شد». "دیده شد" فعل مجهول است و نمیتوان گفت دیدهتر شد.
ممکن است که پرسیده شود: چرا در فعلهایی که صفت مفعولی آنها صفت است، ساخت مجهول را نمیتوان مجهول دانست؟. مثلا در جملهی «در گشوده شده است» که گرچه "گشوده" مسند است، اما چه اشکال دارد که آن را فعل مجهول بگیریم؟
واقعیت این است که چنانکه گفتیم، اگر صفت مفعولی، فعل صفت باشد، یعنی کاربرد صفتی داشته باشد، واژهای مستقل است و در فعل مجهول در نقش مسند است. بر خلاف مورد اول که صفت مفعولی گروه مستقلی نیست بلکه با فعل "شدن" یک گروه فعلی تشکیل میدهد. برای مثال جملهی «فرهاد مجلس را آراست» را با ساخت مجهولی میآوریم که میشود: «مجلس آراسته شد». "آراسته" صفت مشترک با اسم است و در اینجا نقش مسندی بر عهده دارد و جدا از "شد" است، زیرا میتوان گفت: «مجلس آراستهتر شد» یعنی "آراسته" گروه مستقلی است و میتواند وابسته بگیرد. همچنین چون "آراسته" گروه مستقلی است، میتوان گفت: «مجلس آراستهی آراسته شد» (یعنی کاملا آراسته شد). همچنین فعل جملهی «پروین سفره را خواهد گسترد» را اگر با ساخت مجهول بیاوریم میشود: «سفره گستردهتر خواهد شد». در این جمله نیز "گسترده" گروهی مستقل است و میتوان گفت: «سفره گستردهتر خواهد شد». اما صورت مجهول جملهی: «رضا خانه خریده است» میشود: «خانه خریده شده است». "خریده شده است" یک فعل است، لذا نمیتوان گفت: «خانه خریدهتر شده است».
البته بیشتر صفتهای مفعولییی که صفت هستند با پسوند"تر" به عنوان وابستهی پسین نمیآیند. مانند بسته، گشوده، دوخته، ساخته و غیره. زیرا معمولن دارای درجاتی نیستند. مثل "بسته" که صفت تفضیلی "بستهتر" ندارد، زیرا درجاتی ندارد، "در" یا باز است یا بسته، همانگونه که واژهی "جاوید" گرچه صفت است، با پسوند "تر" گسترش پیدا نمیکند. به هر حال اگر ضابطهی وابسته پذیری با پسوند "تر" در تشخیص صفت مفعولیای که صفت قرار میگیرد، معمولا کارایی ندارد، اما آمدن صفت مفعولی با موصوف، ضابطهی دقیقی است برای تشخیص صفتبودن یا نبودن آن است.
اکنون برخی از صفتهای مفعولی را که صفت واقع میشوند، میآوریم:
آراسته، آزرده، آزموده، آسوده، آشفته، افروخته، آلوده، آویخته، پیوسته، پسندیده، چیده، ساخته، سنجیده، سپرده، سروده، فرستاده، فریفته، شمرده، آمیخته، فشرده، کوفته، گداخته، یافته و ... برخی از صفت های مفعولی که صفت قرار نمیگیرند: آورده، آموخته، انگیخته، برده، ربوده، پنداشته، توانسته، داشته، دیده، ستوده، کاسته، گرفته (به معنی اخذ شده)، نواخته، نامیده، نگریسته، زده، زاییده و ...(وحیدیان ١٣٧٦صص ٢٦٩-٢٨٢)
در پایان گفتنی است که در زبان فارسی، فعل مجهول زیاد کاربرد ندارد زیرا: اولا بهجای فعل مجهول بهویژه اگر نهاد نامشخص باشد، از تک واژهی «-اَند» با فعل معلوم استفاده میشود. مثلا بهجای «از قدیم گفته شده است» میگویند «از قدیم گفتهاند». هم چنین بهجای «جیبش زده شده است» میگویند: «جیبش را زدهاند».
استفاده از تکواژ «-اَند» در آخر فعل معلوم برای مجهول ساختن، همیشه در فارسی معمول بوده است. در کلیله بهرامشاهی فعل مجهول حُکی عربی به صورت "آوردهاند" ترجمه شده نه "آورده شده است" یا "حکایت شده است". تکواژ «-اَند» را که کار فعل مجهول را انجام میدهد، میتوان "تکواژ مبهم" نامید. اما در موردی هم که نهاد کاملا مشخص باشد، کاربرد دارد. مثلا بهجای «زمین و آسمان آفریده شد»، میگویند: «زمین و آسمان را آفریدند». دوم این که در صورتی به کار میرود که نهاد مشخص نباشد یا کاملا مشخص باشد. اما نخواهیم نهاد را مشخص کنیم و یا گفتن آن ضرورتی نداشته باشد یا از گفتن نام فاعل اکراه داشته باشیم. مثلا: «نامه فرستاده شده است»، «زمین و آسمان آفریده شد»، «بهزودی کتابی در زمینهی آمار نوشته خواهد شد»، «نسخهی دیگری هم از این کتاب در آن زمان نوشته شده است».
در زبان فارسی اگر نهاد مشخص باشد، بر خلاف زبان انگلیسی، فعل را به صورت مجهول به کار نمیبریم. مثلا ترجمهی درست جملهی: This man was killed by a murderer این است: «جنایتکاری این مرد را کشت» و ترجمهی تحت الفظی آن: این مرد به وسیلهی جنایتکاری کشته شده است، که با روال زبان فارسی مطابقت ندارد. ضمنن برخی از فعلها مثل "داشتن" گرچه گذرا به مفعول (متعدی) هستند، اما مجهول نمیشوند. فعل "کردن" نیز معمولا مجهول نمیشود. همچنین اگر مفعول واژهی خود یا خودم، خودت... باشد، فعل گذرا مجهول نمیشود. مانند: «من خود را در آینه دیدم» که ساخت مجهول آن «خود در آینه دیده شد» یا «خودم در آینه دیده شد» کاربرد ندارد. علت آن است که مفعول در حقیقت همان نهاد است.
منابع و مأخذ: ١-دبیر مقدم، محمد، مجهول در زبان فارسی، مجله زبانشناسی، سال دوم، شمارهی اول، ١٣٦٤. ٢. Moyne john. 1974 .(so called passivein Persian). Foundations of language 12. ٣. وحیدیان کامیار، تقی، بررسی صفت مفعولی و اهمیت آن در زبان فارسی، مجله زبانشناسی، سال نهم شمارهی دوم، ١٣٧٠. همچنین در مجموعه مقالهی "در قلمرو زبان و ادبیان فارسی"، وحیدیان ١٣٧٦، ٢٨٢- ٢٦٩.