* استاد ارجمند جناب ابراهیم زاده با سلام و ادب و احترام
خواهشمند است در صورت تمایل جواب دهید که در حدیث قدسی آمده است :
من گنج مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم ; پس خلق کردم تا شناخته شوم .
سؤال این است : خدا چه نیازی داشت شناخته نشود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
کنت کنزا مخفیا.فاحببت ان اعرف...- حدیث قدسی
بهتراست بازهم از روش جلب بالغ فکری حضرت مولانا بهره بگیریم که گفت:
خانه بر کن کز عقیق این یمن
صد هزاران خانه شاید ساختن
گنج زیر خانه است و چاره نیست
از خرابی خانه مندیش و مهایست
که هزاران خانه از یک نقد گنج
توان عمارت کرد بیتکلیف و رنج
عاقبت این خانه خود ویران شود
گنج از زیرش یقین عریان شود
لیک آن تو نباشد زانک روح
مزد ویران کردنستش آن فتوح
چون نکرد آن کار مزدش هست لا
لییس للانسان الا ما سعی
دست خایی بعد از آن تو کای دریغ
این چنین ماهی بد اندر زیر میغ
من نکردم آنچ گفتند از بهی
گنج رفت و خانه و دستم تهی
خانهٔ اجرت گرفتی و کری
نیست ملک تو به بیعی یا شری
این کری را مدت او تا اجل
تا درین مدت کنی در وی عمل
پارهدوزی میکنی اندر دکان
زیر این دکان تو مدفون دو کان
هست این دکان کرایی زود باش
تیشه بستان و تکش را میتراش
تا که تیشه ناگهان بر کان نهی
از دکان و پارهدوزی وا رهی
پارهدوزی چیست خورد آب و نان
میزنی این پاره بر دلق گران
هر زمان میدرد این دلق تنت
پاره بر وی میزنی زین خوردنت
ای ز نسل پادشاه کامیار
با خود آ زین پارهدوزی ننگ دار
پارهای بر کن ازین قعر دکان
تا برآرد سر به پیش تو دو کان
پیش از آن کین مهلت خانهٔ کری
آخر آید تو نخورده زو بری
پس ترا بیرون کند صاحب دکان
وین دکان را بر کند از روی کان
تو ز حسرت گاه بر سر میزنی
گاه ریش خام خود بر میکنی
کای دریغا آن من بود این دکان
کور بودم بر نخوردم زین مکان
ای دریغا بود ما را برد باد
تا ابد یا حسرتا شد للعباد - (مثنوی معنوی. دفترچهارم)
واقعییت اینست که ذات باریتعالی حق محض است .
ودانستن اینکه خدا چرا دراین حق الله شده است بنظرم برای طیف مسلمانانی که از راه جستجو به باورمسلمانی مشرف شده اند خیلی ضروری است
الله یعنی نهایت حب و واله بودن ومفهومش واژه ی مصطلح خدا نیست...
وما تصورمان این شد که الله یا اله یعنی واژه ی خدا. همچنانی که رب معنایش خدا نیست.
واژه ی الله جمیع صفات خداست که بامهر همراه است
مثل واژه ی مادر که بطوراخص بمعنای زاینده نیست.
مادر را با ایثار ومهر. عشق.و... می شناسید نه شغل آشپزی. یا خانه داری.
بنابراین خداوند دلش می خواهد انسان ابتدا خودش را بفهمد
به قرب ومنزلت خودش پی ببرد طبیعی است که دراین جهان بینی ومهندسی ،نظرش به هستی وصاحب هستی جلب می شود. شما دانش خداشناسی فیزیک دان و پزشک فوق تخصص مغز واعصاب را نمی توانید با دانش خداشناسی یک نوبالغ بسنجید. او همه ذرات کیهان وبدن انسان را رصد کرده است و عامل واحد آفرینشگر فوق هوشیار پی برده است وبه یقین رسیده است.
یکی با هوش وکاوش وجستجو به یقین رسیده ودیگری با گوش چیزهایی شنیده است
فوق کل ذی علم علیم – یوسف76
دانای فیزیک وطب چیزی را ازگوش به ارث نبرده است وهمه چیزش رااز جستجو وهوش بدست آورده است وبه یقین نایل شده است
کلا لو تعلمون علم الیقین...- تکاثر آیه5
انسان تازه می فهمد مفهوم قلب چیست
عرفا در مورد روان انسان گاهی « نفس » تعبیر میکنند و گاهی « قلب » و گاهی « روح » و گاهی « سر ». تا وقتی که روان انسان اسیر و محکوم شهوات است « نفس » نامیده میشود، آنگاه که میرسد که محل معارف الهی قرار میگیرد « قلب » نامیده میشود، آنگاه که محبت الهی در او طلوع میکند « روح » خوانده میشود، و آنگاه که به مرحله شهود میرسد « سر » نامیده میشود. البته عرفا به مرتبه بالاتر از « سر » نیز قائلند که آنها را « خفی » و « اخفی » مینامند.
پس مراحل و عوالم نفس عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى.
1. طبع: عبارت است از قواى طبیعى که مرحله نازله حقیقت انسانى است یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اکل و شرب و امثال آنها که خلاصه در این مرتبه طبیعت، بدن در مقام حیات نباتى است.
2. نفس: بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از قواى حیوانى و إدراکات حس و خیال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حیات حیوانى.
3. قلب: که توجه به عالم غیب است و لیکن آمیخته است با نظر به عالم شهادت و این مقام به مراتب از مقام نفس عالىتر و برتر است.
4. روح: که آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است که از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به کلّى مستخلص شده و به روحانیون عالم قدس پیوسته است.
5. سرّ: در این مقام است که عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بینا مىشود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده مىکند و به زبان ذات مىگوید: «ما رأیت شیئا الّا و رأیت الله فیه»
6. خفیّ: که در این مرتبه تنها خدا را مشاهده مىکند نه چون مقام سرّ که خدا را در دریا و صحرا مشاهده مىکرد.
7. اخفى: که در این مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست چنانکه در مقام خفى بود.
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى ( الآیة 7 سورة طه)
به بیانی دیگردر عرفان مراتب هستی، جهان و انسان که برای انسانهای متعارف یعنی مراتب فروتر از مرتبهی حضرت حبیب الله قابل گذر است، در هفت مرتبه خلاصه شده است. سه مرتبه پیش از روح (تعینات اولی) و سه مرتبه پس از روح (تعینات ثانوی) به اضافه مرتبهی روح (مرتبه بیتعینی). پس از این هفت مرتبه به نظر برخی دو مرتبهی دیگر وجود دارد و به نظر برخی سه مرتبه و به نظر برخی چهار مرتبه.
مراتب پیش از روح عبارت است از طبع و نفس و قلب
مراتب پس از روح عبارت است از سرّ و خفی و اخفی
مرتبهی سرّ که پس روح است، برای کسانی که اولین مراتب فنا را تجربه میکنند قابل درک فیالجمله است، اما مراتب خفیّ و اخفی اینگونه نیست، بلکه کسی میتواند آن را تجربه کند که به واپسین مراتب فنا دست یافته باشد. از اینرو، آن مرتبه از مراتب حضرات معصومین را سرّ نامیدهاند که برای اهل گذر از مرتبهی روح که مرتبهی تعینات ثانوی است، قابل درک است.
مراتب پس از مرتبه اخفی، بنابر نظریات مختلف عبارت است از تدنّی، تدلّی، القاء و أوأدنی....
عرفا بااین علم تن به التزام لوازم شریعت می دهند وآن را لباس وبعضا جوهره ی طریقت می دانند.
واما رهگذران نا دانسته قلب را به اهریمن می سپارند
که قلب حرم امن الهی است که آن را خدا بنا کرد وکعبه را ابراهیم خلیل الرحمان.
پس دروجود انسان کعبه واقعی مقرر گردیده است وآدمی باید خانه ی دلش را تکریم کند .ودرتطهیر وعطرافشانی ان بکوشد
وخانه رااز دشمن(ابلیس) دورنگه بدارد.
حرم قلب او مطاف واقعی است چون صاحب خانه کسی جز خدا نیست
جالب اینجاست شیطان می داند که باید قلب آدم را طواف وزیارت کند و انسان را بخود جذب کند
ان الذین اتقوا اذا مستهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم یبصرون. - سوره اعراف201
طواف همان مجذوب شدن واشباع شدن هست.وازطوف وطف می آید.
پارسایان موقعی که متوجه طواف شیطان شدند یاد خدا می افتند. وهمینجا نقطه تلاقی کفر وایمان می شود
خداوند اینجای کار شناحت خودش را دوست دارد. وقتی گمش کردید به یادش باشید
بارها ها دیده اید کودکی که درآغوش مادرش خرامیده است. وشما بسوی او آغوش می گشائید ولی جلب شما نمی شود
مجبورید فریبش بدهید
با تفریح دادن با دوست داشتنی های بچه گانه می توانید برای دقایقی اورا گمراه کنید ودرآغوشش بکشید .
اما به مجرداینکه متوجه شد شما جای مادرش نیستید ودل خوش کنک ها رنگ می بازند واو مادرش را مطالبه می کند.
زیرا یادش را ازمادرش نتوانستید خالی کنید
خوب شیطان هم اگر بتواند یادمان راازخدا خالی کند و جای صاحب خانه را بگیرد قطعابه تسخیرش درخواهیم آمد.
دوست داشتنی های ما متفاوت است
از راه مال دوستی افراطی گرایانه ، با ربا. دزدی.مال نامشروع. زکات ندادن و...
از راه شهوت.چه زیاده روی در حلال وچه روی آوردن به حرام
از راه حس شهرت طلبی.ازراه حب وبغض وترس وریا و...
شیطان گرانیگاه ها ونقطه ضعف هارا می کاود خیلی راحت تحریک می کند وموفق می شود.
لزومی ندارد حتما از دریچه ی حرام وارد شود
شیطان رفتارشناس خوبی است. ذائقه را می سنجد.وباتوجه به نقاط ضعف وقوت عمل میک ند
باهرکسی به تبع باورهایش می رزمد.برایش حجاب می سازد و اورااز ریا کردن می ترساند ویا به ریا کردن وامی دارد.
اورا از فقیر شدن می ترساند ویا اورابه فقر دعوت می کند.
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ - بقره 218
شیطان همیشه از راه ترس وطمع وارد حریم انسان می شود و اورا به تسخیر درمی آورد
ان الشیطان للانسان عدو مبین.- یوسف آیه5
ابلیس دشمن قسم خورده انسانیت است. سیستم اغوایش با ترساندن وبه طمع انداختن فعال است.
وکسی که خدا را به خانه ی دل راه ندهد بی گمان خانه را به غیر واگذارکرده وخیانت درامانت کرده است....
بقول امام صادق القلب حرم الله فلاتسکن غیرالله...
خدا همان گنج مخفی است که باید درخانه اش اورا جستجو کنیم.
خدا هیچ نیازی به جستجوی ما ندارد اما برای سلامتی وعزت وتکامل خود نیازمند داشتن این گنج هستیم
خدا تنها نیازانسان است وبس
حال شما بفرمائید خانه ی دوست کجاست؟
و الی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
سوم اسفند1393
*برگرفته ازمتن مصاحبه
http://hamidrezaebrahimzadh.blogfa.com/post-400.aspx
- تمامی حقوق این اثر درانحصار مولف محفوظ است.