بسم الله الرحمن الرحيم
در واقع من منتقد نیستم اما انتقاد پذیرم و ظرفیتم برای هرنوع ایرادی نسبت به اشعارم بالاست.چون علاقه ی زیادی به پیشرفت در هر زمینه ای دارم و این پیشرفت حاصل نمی شود مگر با راهنمایی های دوستانه ی دیگران.
گاهی هنگام سرودن شعری، چنان غرق در احساسات شخصی ام می شوم که زوایایی از ادبیات را در شعرم فراموش می کنم و وقتی سرودن شعرم به اتمام می رسد با یک مرور ساده و گذرا، از بیان حالات درونی ام احساس رضایت می کنم و حتی گاهی آن شعر چنان در نظرم کامل و زیبا جلوه می دهد که احساس غرور می کنم.اینجاست که نیاز دارم به راهنمایی و موشکافی شاعران باتجربه و خیرخواهی که در این سایت تعدادشان کم نیست و اصلاً دلیل عضویت من در این سایت، همین آموختن ها و رها شدن از خام سرودن است.
اما گاهی دچار تردید می شوم که آیا این بزرگان و ادیبانی که من می بینم، انتقادی بر اشعارم ندارند یا اینکه هوای دلم را دارند که با عنوان شدن معایب سروده هایم نشکند؟!
وقتی خودم در یک حالت عادی، خارج از حال و هوای سرودن، شعر خودم را با دیدی منتقدانه مرور می کنم، نیاز به تغییرات زیادی می بینم و پس از ویرایش نهایی، که هنوز هم قابل ویرایش است، متوجه عجول بودنم در سرایش می شوم.
انتقاد را به طور کلی، راهنمایی و عیب یابی می دانم نه تحقیر و مباحثه جویی.
البته خیلی راحت می توان نظر مغرضانه و انتقاد را تشخیص داد اما در کل، به نظر من یک ادیب، قبل از هرچیز باید ادیب باشد و در هرحال و هر زمان و هر مکانی ادب را در گفتار و رفتارش حفظ کند و با بیان دوستانه، دوستان را راهنمایی کند.
اما اگر دوستی به سبک شعر من انتقاد کند و از منی که مثلا کلاسیک یا غزل می سرایم درخواست کند به عنوان مثال به شعر سپید روی بیاورم، آیا این انتقاد محسوب می شود؟یا اگر دوستی شخصیت مرا زیر سؤال ببرد، این یک انتقاد ادبی است یا توهین؟
من و تو و او و همه ی ما انسان های متفاوتی هستیم با شخصیت ها و ایده های مختلف. یعنی هرکسی احترام دارد و شخصیت هیچکس نباید، خصوصاً در محیطی ادبی که زیر ذره بین است، پامال شود.
بیایید از یکدیگر شاعر و نویسنده بسازیم نه رقیب.
بیایید برای بالا بردن هم تلاش کنیم نه برای بالا رفتن از هم.
ماییم که می توانیم تاریخ ادبیات این سرزمین را بسازیم و آبرویی برای این آب و خاک باشیم.
در پایان از تمام بزرگان ادبیات بابت جسارتم پوزش می طلبم.